احسان شریعتی
«نهضتهای ترجمه» همواره همچون آستانه یا باب «گسستهای معرفتیگفتمانی» دورانساز به شمار آمدهاند. برای نمونه، دورانهای انتقال میراث یونان به دنیای لاتین یا به زبان عربی و تمدن مسلمان، طی سدههای میانه و گذار به عصر جدید با برگردان آثار کلاسیک یونانیلاتین به زبانهای ملی اروپا، در عصر رنسانس، موسوم به مطالعات انسانی (studia humanitatis)، مراحل تعیینکننده و سرنوشتسازی در تاریخ بودهاند.
رشد «جنبش ترجمه» در ایران از نشانههای کیفیت نوین آن خیزش فرهنگی است که از صدر مشروطه تا کنون، در کشور ما آغاز شده و فرجامی نیافته است. احساس ضرورت آشنایی عمیقتر با چگونگی زایش تجدد در مغربزمین، رغبت به شناسایی و پیگیری آخرین تحولات و سرنوشت «دیگری» و نقش «علوم انسانی» در این میان، انگیزهی چنین گرایشی به ترجمه و برگردانِ آثار و متون اندیشهورزان «بیگانه» به زبان مادری بوده است.
فراسوی پدیدهی ترجمهگرایی، کیفیت بحثهای نظری، در سطح اجتماعی و فرهنگی، در دو دوران پیش و پس از انقلاب، قیاسناپذیر است. درک ضرورتِ بازبینی صورت مسائل، تعمیق مبانی فلسفی همان تحولی است که در دوران پساانقلابی تجربه میکنیم. با آن رخداد، گویی ناگهان از بهشت بیخبری و خوشخیالی، خواه سنتی و خواه مدرنیستی، به زمین بغرنج بلوغ و بهخودوانهادگی، هبوط کردهایم و این بار، در برزخ سنت و تجدد، شرق و غرب، دین و دنیا و این قبیل دوگانهسازیها، باید به سلاح نقد، قدرت تشخیص و توان تفکیک مجهز شویم.
گفتاری از منوچهر آشتیانی در هایدلبرگ آلمان؛
معایب ترجمه در زمان ما کم نیستند و هر چه به دوران معاصر تعاطیهای ادبی نزدیک میشویم، این معایب بیشتر میشوند: اولاً به شدت روزافزون ترجمهها و کثرت آنها عموماً تعقل عالمانه و ادیبانهی همراه آنها را تضعیف میکند و ترجمه را به ابتذال میکشد. این نقش مخرب را به ویژه انتشاراتی ایفا مینمایند که به سازمانهای غیرعلمی و غیرادبی و به نهادهای دولتی، شبهدولتی و شرکتهای تجاری تعلق دارند.
موضوع و مسئلهی ترجمه[1]
1. هر ترجمهای تنها کار کمکی است و ترجمه هیچ گاه نمیتواند جایگزین یا همانند اصل (original) گردد. معالوصف ضرورت انجام تراجم را هرگز نمیتوان منکر شد، زیرا ایجاد تفاهم بین ملتها بیشتر از مجاری فرهنگی (کولتوژل) انجام میگیرد و تراجم یکی از این مجاری است. اما همانندی بین اصل و ترجمه هیچ گاه کامل نمیشود؛ نه تنها از حیث ترکیببندی کلمات و مسئلهی معانی و مفاهیم کلمات، بلکه اساساً ترجمهی معنایی دو مفهوم از دو زبان مختلف و برگرداندن آنها به هم همواره این تبدیل و تبادل را به معنی دقیق کلمه با اشکال مواجه میسازد. مضافاً آنکه در اثر تفاوتهای فرهنگی (کولتورل) و دخالت آنها در فرآیند ترجمه، یک ترجمهی خوب در بهترین حالت آن، تنها نوعی همسانی نسبی و شباهت تقریبی را بین اصل و ترجمه پدید میآورد.
ترجمه کلمات و عبارات متداول در زبان عربی به فارسی/ بخش دوم
تعارفات:
سلام |
سلام |
صبح به خیر |
صباح الخیر |
عصر به خیر |
مساء الخیر |
خوش آمدید، خیر مقدم |
مرحبا |
سلام دوست من! |
أهلا صدیقی /صدیقتی! |
دلم برات تنگ شده بود. |
إشتقت إلیک کثیرا |
چه خبر؟ |
مالجدید؟ |
خبری نیست، سلامتی |
لا شیء جدید |
شب بخیر، شب خوش |
تصبح/ تصبحین على خیر |
بعدا می بینمت |
أراک فی مابعد |
خدا نگهدار |
مع السلامة |
ممنونم، سپاسگزارم |
شکرا لک، شکرا. |
خیلی ممنون |
شکرا جزیلا. |
خوش آمدید |
اهلا و سهلا |
لطفا |
رجاء، من فضلک |
بله |
نعم |
خیر، نه |
لا، کلا |
ببخشید، معذرت میخواهم |
عفوا، عذرا |
شرمنده |
انا اسف |
نمیفهم |
لا افهم |
من عربی صحبت نمیکنم |
أنا لا أتکلم العربیة. |
من به خوبی عربی صحبت نمیکنم |
أنا لا أتکلم العربیة جیدا. |
آیا فارسی صحبت میکنید؟ |
هل تتکلم اللغة الفارسیة؟ |
لطفا شمرده تر صحبت کنید. |
یتکلم ببطء، رجاء. |
اسم شما چیست؟ |
ما اسمک؟ |
حال شما چطور است؟ |
کیف حالک؟ |
ایستگاه مترو کجاست؟ |
أین مترو الانفاق؟ |
رستوران خوب کجاست؟ |
هل هناک معطم جیدا؟ |
تلفن عمومی کجاست؟ |
هل هناک هاتف عمومی هنا؟ |
آیا می توانم به اینترنت وصل شوم؟ |
هل یمکننی الحصول على الإنترنت؟ |
می توانی به من کمک کنی؟ |
هل تستطیع مساعدتی؟ |
بسیاری از افعال در زبان فارسی و عربی مشترک هستند، بدین معنی که برای توصیف کارهای مختلف از یک فعل مشترک استفاده میشود. اما وقتی این فعل را ترجمه میکنیم نباید آنها را به صورت مشترک ترجمه نماییم در ادامه به مثالهایی توجه کنید که مطلب را روشنتر بیان میکنند.
اشتراکات لفظی در افعال:
غذا خورد |
تناول الطعام |
سرما خورد |
اصیب بالبرد او بالزکام |
آب خورد |
شرب الماء |
غصه خورد |
اغتم |
قسم خورد |
اقسم |
لیز خورد |
انزلق |
زمین خورد |
سقط علی الارض |
در امتحان رانندگی رد شد |
رسب فی اختبار قیاده السیاره |
پیشنهاد شما رد شد |
رفض اقتراحکم |
از اینجا رد شد |
مر من هنا |
ضَرَبَ |
زد |
ضَرَبَ الی کذا |
متمایل شد |
ضَرَبَ الجزیه |
جزیه و مالیات را واجب ساخت |
ضَرَبَ الخیمه |
خیمه برافراشت |
ضَرَبَ الدهر بینهم |
روزگار بین آنها جدایی افکند |
ضَرَبَ علیه الحصار |
او را محاصره کرد |
ضَرَبَ فی البوق |
در بوق دمید |
ضَرَبَ فی الارض |
در طلب روزی خارج شد |
ضَرَبَ به عرض الحایط |
با خواری رهایش ساخت |
ضَرَبَ عنه صفحا |
از او روی گردانید |
ضَرَبَ علی یده |
مانع کار او شد |
ضَرَبَ بیده |
اشاره کرد |
ضَرَبَ الشی بالشی |
چیزی را با چیزی مخلوط کرد |
ضَرَبَ له مثلا |
برایش مثلی زد |
ضَرَبَ فی حدید بارد |
تلاش بیهوده کرد |
ضَرَبَ الاجل |
مهلت تعیین کرد |
ضَرَبَ آباط الامور |
باطن امور را دریافت |
ضَرَبَ اخماسا فی اسداس |
بدنبال مکر و نیرنگ بود |
ضَرَبَ الخاتم |
انگشتر را ساخت |
ضَرَبَ علیهم اللیل |
شب بر آنها طولانی گشت |
ضَرَبَ فی الماء |
شنا کرد |
ضَرَبَ قلبه |
قلبش تپید |
ضَرَبَ له فی ماله سهما |
در اموالش برای او سهمی قرار داد |
ضَرَبَه العقرب |
عقرب او را نیش زد |