زبانشناسی چیست؟
مقدمه
زبانشناسی (به انگلیسی: Linguistics) علمی است که به مطالعه و بررسی روشمند زبان میپردازد. در واقع، زبانشناسی میکوشد تا به پرسشهایی بنیادین همچون «زبان چیست؟»، «زبان چگونه عمل میکند و از چه ساختهایی تشکیل شدهاست؟»، «انسانها چگونه با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند؟»، «زبان آدمی با سامانه ارتباطی دیگر جانوران چه تفاوتی دارد؟»، «کودک چگونه سخن گفتن میآموزد؟»، «زبان بشر چگونه تکامل یافتهاست؟»، «زبانها چه قرابتی با یکدیگر دارند؟»، «ویژگیهای مشترک زبانهای جهان کدامند؟»، «انسان چگونه مینویسد و از چه راهی زبان نانوشتاری را واکاوی (تحلیل) میکند؟»، «چرا زبانها دگرگون میشوند؟» و ... پاسخ گوید.
زبانشناسی به مفهوم جدید آن، علمی نسبتاً نوپا بوده که قدمتی تقریبا یک صد ساله دارد، اما مطالعات تخصصی درباره زبان به چند قرن پیش از میلاد بازمیگردد، یعنی زمانی که پانینی قواعدی برای زبان سانسکریت تدوین کرد. در زبانشناسی، ابعاد مختلف زبان در قالب حوزههای صرف، نحو، آواشناسی، واجشناسی، معناشناسی، کاربردشناسی، تحلیل گفتمان،زبانشناسی تاریخی-تطبیقی، ردهشناسی و نیز حوزههای بینارشتهای مانند جامعهشناسی زبان، روانشناسی زبان، عصبشناسی زبان، زبانشناسی قضایی، زبانشناسی بالینی و زبان و منطق بررسی میشوند. از آنجا که زبان یک پدیده پیچیدهٔ انسانی و اجتماعیست، برای مطالعهٔ جامع و دقیق آن، بهرهگیری از علوم مرتبط دیگر الزامی به نظر میرسد. در واقع، مطالعهٔ فراگیر زبان، رویکردی چندبعدی را میطلبد. بنابراین، زبانشناسی علاوه بر مطالعه جنبههای توصیفی و نظری زبان به ابعاد کاربردشناختی، روانشناختی، مردمشناختی، اجتماعی، هنری، ادبی، فلسفی و نشانهشناختی زبان توجه میکند. به عبارتی می توان گفت زبانشناسی معاصر، حوزههای مطالعاتی بسیار گستردهای را شامل میشود که توجه دانش پژوهان و دانشمندان گوناگونی را با ذائقههای علمی متنوعی به خود جلب نمودهاست. در همین راستا، مطالعاتی مانند رابطه و تعامل بین زبان و ذهن، زبان و شناخت، زبان و رویکردهای فلسفی، زبان و قوه تعقل، زبان و منطق، دانش ذاتی، یادگیری زبان اول، کاربرد زبان و محیط زیست، زبان و قانون، زبان و هوش مصنوعی، زبان و فرهنگ، زبان و جامعه، زبان و تکامل انسان، زبان و سیاست، زبان و تفکر و دیگر نشانههای ارتباطی میتوانند زیر مجموعههای رشتهٔ زبانشناسی تلقی شوند.
کسی را که به بررسیهای زبانشناختی میپردازد، «زبانشناس» مینامند. برخلاف تصور عمومی، لزومی ندارد زبانشناس به چندین زبان تسلط داشته باشد. مهم آن است که بتواند پدیدههای زبانشناختی همچون واژه، هجا، گروه نحوی و معنا را کندوکاو نماید و بازبشکافد. نکته دیگر آنکه کار زبانشناس همچون سایر کسانی که با علم سروکار دارند، تجویز نیست، بلکه توصیف است.
تاریخچه
معمولا تاریخ دانش زبانشناسی را به معنی «مطالعات تخصصی زبان» تا کتاب دستور سانسکریت نوشته پانینی هندی عقب ببرند. پانینی در سده پنجم پیش از میلاد، دستور زبان بسیار پیشرفتهای برای زبان سانسکریت نوشت. اما زبانشناسی به مفهوم مدرنش با انتشار کتاب «دوره زبانشناسی عمومی» نوشته فردینان دوسوسور آغاز شد. دوسوسور بین مطالعات زبانی همزمانی و درزمانی تمایز قائل شد و بر مطالعه «نظام زبان» تأکید کرد. در دهه ۱۹۵۰، نظریات نوام چامسکی انقلابی در این رشته به وجود آورد و باعث پیدایش دستور زایشی شد. او با انتقاد شدید از روانشناسی رفتارگرا که یادگیری زبان را نوعی تقلید رفتاری میداند، با ارائه شواهدی، ناکارامدیهای چنین دیدگاهی را نشان داد. او معتقد است اصول و خصوصیات زبان در انسان ذاتی است. به عبارت دیگر، نحوه یادگیری زبان به صورت ارثی و ژنتیکی در مغز برنامهریزی شدهاست و محیط پیرامون کودک تنها نقش محرک را برای یادگیری زبان مادری ایفا میکند. کودک مجموعه محدودی از اطلاعات را از محیط زبانی خویش میگیرد و خود قادر است ترکیبات جدیدی بسازد. نظریهپردازان پیشتر معتقد بودند زبان مادری تنها از راه شنیدن گفتار اطرافیان و به صورت اکتسابی وارد ذهن کودک میشود.
انقلابهای علمی در زبانشناسی چند نقطه عطف در تاریخ علم زبانشناسی وجود دارد. اولین انقلاب علمی در حوزه زبانشناسی تاریخگرایی است که در قرن هجدهم شکل گرفت. آنچه به عنوان شروع انقلاب اول در تاریخ زبانشناسی ثبت و ضبط شده، به ۱۷۸۶ باز میگردد و خطابه معروف حقوقدان انگلیسی، ویلیام جونز، که وقتی متون سانسکریت را با فارسی باستان و لاتین مقایسه کرد، شباهتهای فراوانی بین این متون یافت و معتقد شد که این زبانها از یک منشا واحدی که زبان هند و اروپایی مادر است، سرچشمه گرفته است. این شروع انقلاب اول در تاریخ زبانشناسی است. متعاقب آن بحث سرنوشت زبانها، خانواده زبانها و اینکه این زبانها از چند گروه سرچشمه گرفتند، شروع شد و این اولین انقلاب در تاریخ زبانشناسی ذیل عنوان «تاریخگرایی» مطرح شدهاست.
در این دوره نگاه زبانشناسان معطوف به تحولات تاریخی و به اصطلاح "در زمانی" بود و تبیین هر پدیده زبانی را با توجه به گذشته میدیدند. این انقلاب با پیدایش گروهی از زبانشناسان که بعدها نودستوریان نام گرفتند، تکمیل شد. آنها به دنبال یافتن قوانینی برای تغییرات زبانی بودند. دومین انقلاب در زبانشناسی، ساختگرایی است که فردینان دوسوسور به بنانهادن آن مشهور شد هرچند قبل از وی هومبولت این نظریات را به نحوی بیان کرده بود اما عدم توجه به نظرات وی باعث شهرت کاذب سوسور شد. (A short history of linguistics,1967 p 150-151) زبانشناسی سوسور واکنشی به تاریخگرایی و انقلاب نخست بود. سوسور پایهگذار ساختگرایی است. آنچه سوسور در این بحث مطرح میکرد، توجه به وضعیت همزمانی است نه تبیینهای تاریخی. اما جوهره بحث سوسور مبتنی بر مفهوم نشانهاست. دوسوسور زبان را به مثابه یک نظام مورد بررسی قرار داد و زبانشناسی همزمانی را از زبانشناسی تاریخی جدا کرد.
تا آن هنگام، گروههای زبانشناسی دانشگاهها بیشتر به زبانشناسی تاریخی میپرداختند. نشانه از نظر سوسور واژهاست و به یک معنا زبانشناسی سوسوری، واژه بنیاد است. او از دال و مدلول که دو بخش عمده نشانه هستند، صحبت میکند. سوسور زبان را نظامی از نشانهها میداند. این منظر سوسور به مدت پنجاه سال زبانشناسی را تحت تأثیر خود قرار داده بود. عمده فعالیتهای زبانشناسی در دوره ساختگرایی که به نیمه اول قرن بیستم مربوط میشود به صرف یا ساختواژه و نظام واجی و آوایی توجه داشت. البته در این دوره در مکتب پراگ، زبانشناسی متن مطرح شد. پس طلایهای از تحلیل گفتمان در مکتب پراگ دیده میشود. آن مکتب به نقشگرایی و کارکردگرایی اعتقاد داشت.
انقلاب سوم در حوزه زبانشناسی را نوام چامسکی در سال ۱۹۵۷ با ارائه نظریاتی راجع به دستور جهانی و زبانآموزی کودک پدید آورد. این نظریات باعث ایجاد یک چارچوب نظری مهم در علم زبانشناسی شد که دستور زایشی نام دارد. انقلاب او از این نظر در خور توجهاست که او زبانشناسی را نحو - بنیاد کرد و جمله را واحد مطالعه برای زبانشناسی قرار داد. بنابراین زبانشناسی یک سیر تکوینی را طی کرد. دیدگاه چامسکی از ۱۹۵۷ تا امروز در امریکای شمالی و رویکرد آن به نام زبانشناسی زایشی، تفکر غالب است. این یکی از پارادایمهای مطرح در زبانشناسی امروز است. این رویکرد اولاً در سطح جمله باقی ماندهاست و به سطح فراجمله نمیرود و ثانیاً به تفکر عقلگرایی دکارتی معتقد است. یعنی این نکته بخشی از دانش زبانی ما در بدو تولد با ما به عرصه جهان میآید. پس معتقد است برخی از ویژگیهای زبان، ذاتیاست. اما از حدود دهه شصت میلادی کسانی منظری را مطرح کردند که انقلاب چهارم در زبانشناسی شدهاست.
آنها تفکر پراگیها را احیا کردند که پارادایم رقیب زبانشناسی چامسکیاست. اگر چامسکی به جمله بنیادی و منظر فلسفی عقلگرایی دکارتی معتقد است، این رویکرد چهارم رویکردی کارکردگرا و نقشگراست که معتقد است واحد مطالعه زبان باید گفتمان باشد. بنابراین این رویکرد به لحاظ فلسفی، تجربهگراست و معتقد است آنچه بالا قرار میگیرد، بافت است. این رویکرد، زبانشناسی را با جامعهشناسی عجین می داند. اما رویکرد چامسکی زبانشناسی را با روانشناسی و نهایتاً زیستشناسی مأنوس میشمارد. بنابراین دو پارادایم زبانشناسی امروز به این دو خلاصه میشود. رویکرد آخر این است که در انگاره ساخته شده، بافت بالاترین است.
بافت عبارت از چیزی است که بر یک شرایط گفتمانی محیط است یعنی بافت غیرزبانی و بازنمایی بافت را در سه سطح معنایی در زبان بررسی میکند. پس این مدل از بافت شروع میکند. بافت تصویری است که از جهان برمیداریم و ملکه ذهن ما میشود. وقتی این مفهوم قرار است که تبدیل به مفاهیم زبانی شود، صحبت از چهار فرانقش به میان میآید. پس این فرانقشها در واقع معناشناسی گفتمان بنیاد هستند. این رویکرد میگوید هر جملهای که متعلق به یک متن است حتی اگر ساده باشد، همزمان سه لایه معنایی را بر دوش خود حمل میکند: محتوا گزارهای (درمورد چه چیزی صحبت میشود)، در بیان این محتوا به چه صورتی تعامل برقرار میشود؛ لایه معنایی سوم این است که این جمله به عنوان سازه یک متن، چقدر به تشکیل متنیت کمک میکند. این رویکرد و این انقلاب چهارم به زبان نگاهی گفتمان بنیاد دارد و هرگز جمله را به عنوان یک واحد مستقل بررسی نمیکند و همیشه در متن بررسی میکند. درست است که به عنوان نمونه اعلا و متعارف، واحد زبانی متن است اما این رویکرد معتقد است که حتی یک واژه هم میتواند متن باشد. یعنی متن اندازه مشخصی ندارد.
در این سالها سازوکارهای زبانی تشکیل متن، بسیار در زبانشناسی کاویده شدهاست. تحلیل گفتمان به سازوکارهای زبانی تشکیل متن میپردازد و این که چه ابزارهایی به جملههای زبان متنیت میبخشند. آوا شناسی آواشناسی (از واژه یونانی phone به معنی صدا یا صوت) شاخه ای از زبان شناسی است که مطالعه اصوات گفتار انسان را تشکیل می دهد و با خواص فیزیکی اصوات گفتاری (آواها) ارتباط دارد که عبارتند از: تولید فیزیولوژیکی آن ها، خواص آکوستیک، درک مخاطب و وضعیت نروفیزیولوژیکی. از سوی دیگر، واج شناسی به تعیین مشخصات گرامری چکیده سیستم های اصوات مربوط می شود. 1. پیشینه 2. زمینه های فرعی 3. آوانویسی 4. کاربردها 5. ارتباط با واج شناسی.
1. پیشینه آواشناسی در سال 2500 پیش از میلاد مسیح در هند باستان مورد مطالعه قرار گرفته و تعریف پانینی از مکان و طرز گفتار اصوات صامت در قرن پنجم پیش از میلاد مسیح به سانسکریت برمی گردد. امروزه الفبای هندی اصلی، حروف صمات خود را مطابق با دسته بندی پانینی منظم کرده اند. یونانیان باستان نیز نخستین افرادی تلقی می شوند که یک سیستم نوشتاری را برای الفبای آوایی ارائه کردند. آواشناسی مدرن با الکساندر ملویل بل آغاز شد که کتاب "گفتار مرئی" او سیستمی از نشانه های دقیق را برای نوشتن اصوات گفتاری فراهم می نمود. مطالعه آواشناسی در اواخر دهه نوزدهم به سرعت رشد کرد که بخشی از آن ناشی از ابداع آواسنج (فنوگراف) بود که اجازه می داد تا سیگنال گفتار ثبت شود. آواشناسان قادر بودند چندین بار سیگنال گفتار را بازپخش کرده و از فیلترهای آکوستیک برای آن سیگنال استفاده نمایند. اما برای انجام این کار باید قادر به استنتاج دقیق تری در مورد طبیعت آکوستیک سیگنال گفتار می بودند. لودیمار هرمان با استفاده از آواسنج ادیسون خواص طیفی اصوات صامت و صدادار را بررسی کرده و در این مقالات بود که اصطلاح "مرکب" برای نخستین بار معرفی شد. همچنین هرمان صداهای ضبط شده صداداری را که با آواسنج ادیسون ساخته شده بود، در سرعت های متفاوتی بازپخش کرد تا نظریات تولید حروف صدادار ویلیس و ویتستون را آزمایش کند.
2. زمینه های فرعی آواشناسی به عنوان یک رشته تحقیقاتی دارای سه شاخه اصلی است: آواشناسی تفصیلی به تفصیل گفتار مربوط می شود؛ یعنی موقعیت، شکل و حرکت تفصیل دهنده ها یا اعضای گفتاری مانند لب ها، زبان و تاهای دهانی آواشناسی آکوستیک با آکوستیک گفتار ارتباط دارد: خواص طیف سنجی امواج صدای تولید شده توسط گفتار مانند فرکانس، شدت و ساختار هارمونیک آن ها. آواشناسی ممیزی با درک گفتار متناسب است: درک، دسته بندی و شناسایی اصوات گفتاری و نقش سیستم ممیزی و مغز در این فرایند.
3. آوانویسی مقاله اصلی: آوانویسی فونتیک آوانویسی فونتیک سیستمی برای نوشتن آوای اصوات است که در زبان گفتاری یا زبان ایمایی ایجاد می شود. در شناخته شده ترین سیستم برای آوانویسی فونتیک یعنی الفبای آوایی بین المللی (IPA) از نقشه برداری یک به یک بین آواها و نمادهای نوشتاری استفاده می شود. طبیعت استانداردشده IPA به کاربران آن اجازه می دهد تا آواها، گویش ها و لحن های زبان های مختلف را به درستی و به طور جامع بنویسند. IPA , نه تنها برای مطالعه آواشناسی، بلکه برای آموزش زبان، بازیگری حرفه ای و آسیب شناسی گفتار ابزار مفیدی است.
4.کاربردها کاربردهای آواشناسی عبارتند از: آواشناسی مباحثه ای که عبارت است از کاربرد آواشناسی (علم گفتار) برای اهداف (قانونی) مباحثه ای شناسایی گفتار یعنی آنالیز و آوانویسی گفتار ضبط شده با استفاده از یک سیستم کامپیوتری.
5. ارتباط با واج شناسی برخلاف آواشناسی، واجشناسی عبارت است از مطالعه چگونگی الگوپذیری اصوات و ایماها در داخل و بین زبان ها که چنین مسائلی را با سطوح و جنبه های دیگر زبان مرتبط می کند. آواشناسی با خواص تفصیلی و آکوستیک اصوات گفتاری، چگونگی تولید شدن آن ها و چگونگی درک آن ها ارتباط دارد. آواشناسان می توانند به عنوان بخشی از این بررسی به خواص فیزیکی کنتراست های صدای معنادار و یا معنای اجتماعی کدگذاری شده در سیگنال گفتار (مانند جنسیت، مسائل جنسی، مسائل اخلاقی و غیره) بپردازند. با این حال یکی از بخش های اساسی تحقیقات انجام شده در زمینه آواشناسی به عناصر معنی دار موجود در سیگنال گفتار مربوط نمی شود. درحالی که به شکل گسترده ای در مورد این مسئله موافقت شده که واج شناسی ریشه در آواشناسی دارد، شاخه متمایزی از زبان شناسی است که به اصوات و ایماها به عنوان واحدهای چکیده (مانند ویژگی ها، واج ها، وزن ها، هجاها و غیره) و تغییر شرطی آن ها (مثلا از طریق قوانین آلوفونیک، محدودیت ها و یا قوانین اشتقاق آن ها) مربوط می شود. واج شناسی از طریق دسته ای از ویژگی های متمایز با آواشناسی ارتباط دارد که نمایش چکیده واحدهای گفتاری را برای ایماهای تفصیلی، سیگنال های آکوستیک و یا نمایش های ادراکی مجسم می کند.
واج شناسی
واجشناسی یکی از زیرشاخههای زبانشناسی است که به بررسی نظام آوایی زبان میپردازد و جایگاه عناصر آوایی زنجیری و زبرزنجیری را در نظام زبان مشخص میکند. در این حوزه، مسائلی مانند آوا، واج، واجگونه، گام یا پایه، هجا، کلمه واجی، تکیه، آهنگ، رکن و وزن شعر مورد بررسی قرار میگیرند. ۱. واجها؛ ۲. هجا؛ ۳. رویکردهای نظری در واجشناسی؛ ۴. واجشناسان ایرانی
واجها
در دانش زبانشناسی به دو آوا که جانشین کردن یکی با دیگری در معنی واژه تغییر بدهد واج میگویند. برای نمونه /پ/ و /ب/ در واژههایی مانند "پاک" و "باک" باعث دگرگونی معنایی میشوند. در اینجا /پ/ و /ب/ را واحدهای صوتی تمایزبخش یا به عبارتی واج میگویند. دو آوا که در یک زبان خاصیت تمایز بخشیدن دارند ممکن است در زبان دیگر این خاصیت را نداشته باشند. برای نمونه در زبان فارسی /v/ و /w/ یک واج به حساب میآیند ولی در زبان انگلیسی اینطور نیست. بررسی عملکرد واجها و تنظیم آنها در یک شبکه یا دستگاه، واجشناسی نام دارد. هجا هجاها بر اساس اصل توالی رسایی (Sonority Sequencing Principle) ایجاد میشوند. معمولاً یک واکه در مرکز هجا و چند همخوان در آغازه و پایانه هجا قرار میگیرند. رویکردهای نظری در واجشناسی، واجشناسی خطی، واجشناسی خودواحد، نظریه بهینگی، واجشناسی کارکردگرا، واجشناسان ایرانی، یدالله ثمره. محمود بیجنخان. امید طبیبزاده.
نحو
نحو یا جملهشناسی (به انگلیسی: Syntax) به دانش مطالعهٔ قواعد مربوط به نحوهٔ ترکیب و در کنار هم آمدن واژهها به منظور ایجاد و درک جملات در یک زبان اطلاق میشود. این شاخهٔ مهم از دستور هر زبان نظاممندی و خلاقیت فراوانی را طلب مینماید. درست است که انسانها میتوانند مجموعه کلمات یک جمله را با ترتیب گوناگونی در کنار هم قرار دهند ولی تمامی آنها جملات معنی دار نخواهد شد. 1. کتاب خرید دانشجو یک را. 2. یک دانشجو کتاب را خرید. در اینجا، جملهٔ اول غیر مجاز است، ولی، دومی که درست همان مجموعهٔ کلمات را داراست، ساختاری قابل قبول از نظر قواعد و دستورات نحوی زبان فارسی را دارد.
معناشناسی
معناشناسی (Semantics)، دانش بررسی و مطالعهٔ معانی در زبانهای انسانی است. بطورکلی، بررسی ارتباط میان واژه و معنا را معناشناسی میگویند. معنا شناسی گرفته شده از لغت یونانی semantika اسم خنثی جمع semantias علم مطالعهٔ معنا میباشد. این علم معمولاً بر روی رابطه بین دلالت کنندهها مانند لغات، عبارتها، علائم و نشانهها و اینکه معانیشان برای چه استفاده میشود تمرکز دارد. مفاهیم زبان شناسی و زبان شناسی معنایی بررسی معانی است که توسط انسانها برای نشان دادن خودشان در طول زبان استفاده میشود. دیگر اشکال معنا شناسی زبانها برنامه ریزی شده، منطقهای مجرد و نماد شناسی را شامل میشود. خود کلمه معناشناسی یک طیفی از عقاید از عامیانه گرفته یا کاملاً فنی را مشخص میکند. این عبارت (لغت) اغلب در زبان مرسوم برای مشخص کردن مشکل درک که یک انتخاب کلمه یا معنی ضمنی پایین میآید، استفاده میشود. این مشکل فهم موضوع بسیاری بررسیهای رسمی در طول یک دوره طولانی، و بطور قابل ملاحظهای در زمینه معناشناسی رسمی بوده است.
در زبان شناسی این علم بررسی (مطالعه) تفسیر علایم یا نشانههایی که توسط مأموران یا جوامع در شرایط محیطی و زمینههای بخصوص استفاده میشده، میباشد با این دیدگاه، صداها، عبارت مربوط به صورت، زبان اشاره، محتوای معنایی (معنا دار) دارند و هرکدام چندین شاخه مطالعاتی دارد. در زبان نوشتاری، چیزهایی مانند ساختار پارگراف و نشانه گذاری محتوای معنای دارد، در اشکال دیگر زبان، محتوای معنایی دیگری وجود دارد. زبانشناسی نوین پژوهش پیرامون خواص مربوط به معانی را به شیوههای عینی و سیستماتیک دنبال نموده، و در این راه دامنهٔ وسیعی از زبانها و بیانها را در نظر میگیرد. بدین ترتیب، گوناگونی و ابعاد شیوههای زبانشناسانه بیشتر و وسیعتر از روشهاییست که منطقیون و فلاسفه با تمرکز بر دامنهٔ محدودتری از جملات در درون یک زبان واحد بهکارگرفتهاند.
از لحاظ زبانشناسی، دانش معناشناسی به موضوعات پایهای خود میپردازد؛ نظیر چندمعنایی (آرایهای که به ابهامات معنایی میپردازد)، ترادف (آرایهای که پیرامون لغات هم معنی میباشد)، تضاد (معانی مخالف یک لغت)، همآوایی، مجاز مرسل و... به عنوان زمینهای پیچیده و حیاتی در تحلیل زبانشناسی، معناشناسی خود به دانشهای متعدد از رشتههای علمی وسیع و اساسی دیگری نظیر منطق، ریاضیات، و فلسفه نیازمند است. مطالعه (بررسی) رسمی معنا شناسی با بسیاری زمینههای دیگر تحقیق از جمله لغت شناسی، علم نحو، واقعگرایی، ریشه شناسی و دیگر زمینهها تقسیم میشود اگر چه که معناشناسی یک زمینه کاملاً تعریف شده در نوع خودش اغلب با ویژگیهای ترکیبی میباشد.
در فلسفه زبان، معناشناسی و ارجاع زمینههای مرتبط هستند. زمینههای مرتبط بیشتر شامل زبان شناسی تاریخی و تطبیقی و نماد شناسی میباشد. بنابراین بررسی رسمی معنا شناسی پیچیدهاست. معنا شناسی با علم نحو که علم ترکیبات واحدهای یک زبان (بدون توجه به معنی شان) میباشد و علم واقع گرایی که مطالعه روابط بین علائم یک زبان میباشد، معنایشان و استفاده کنندگان زبان مقایسه میشود. در واژگان علمی و بین المللی، معنا شناسی (Semanties)، Semasialogy نیز نامیده میشود. ۱. زبان شناسی، ۲. دستور زبان مونتاگ، ۳. معناشناسی و منطق، ۴. موضوعات، ۵. علوم کامپیوتر.
زبان شناسی
در زبان شناسی، معنا شناسی زیر شاخهای است که برای مطالعه و بررسی معنا، همانی که در سطوح واژگان، عبارات، جملات و واحدهای بزرگتر تجزیه و تحلیل (متون) اصلی اساسی میباشد، اشاره دارد. منطقهٔ اصلی مطالعه معنای علائم و مطالعهٔ روابط بین واحدهای مختلف زبان شناسی از جمله متشابه، مترادف، متضاد، تعداد معانی، معانی بیشتر، کنایه، هم معنا و غیره میباشد. نگرانی اصلی این است که چگونه معنا به بخشهای بزرگتر متن در نتیجه ترکیب از واحدهای کوچکتر معانی متصل میشود. به طور سنتی، معنا شناسی مطالعه احساس و مرجع تفکیکی، شرایط واقعی ساختار مبحثی، نقشهای موضوعی و تجزیه تحلیل و اتصال تمامی اینها به نحو را شامل میشده است.
دستور زبان مونتاگ؛ در اواخر دههٔ شصت (۱۹۶۰) ریچارد مونتاگ سیتمی را برای تعریف ورودیهای معانی در لغت نامه در شرایط حساب لا مبدأ مطرح کرد. در این شرایط تجزیه معانی جملهای مانند جان هر شیرینی حلقوی را خورد (john ate every bagel) متشکل از یک فاعل (john) وگذاره cate every bagel میباشد. مونتاگ نشان داد که معانی این جمله در کل میتواند معانی تفکیک شدهٔ اجزایش و بطور نسبی قوانین کمی از ترکیب میباشد. گزاره منطقی بدست آمده بعداً شرح داده خواهد شد. مثلاً استفاده از طرحهای حقیقی نظریه که در نهایت معانی را به مجموعهای از جوامع تارسکیان مرتبط میکند که ممکن است خارج از منطق قرار گیرد. در چنین اسمهایی معانی یا اولیه برای فرضیههای زبان شناسی از دهه ۷۰ اساسی میباشد. برخلاف جذابیتش گرامر مونتاگ توسط تنوع وابستگی متن در حس کلمه محدود شد و منجر به چندین تلاش در یکی کردن متن مانند زیر شد.
معنا شناسی موقعیتی (دهه ۸۰): مقادیر واقعی ناقص هستند آنها بر اساس متن تعیین میشوند.
لغت نامه تولیدی (دهه ۹۰): مقولهها (انواع) ناقص هستند و بر اساس متن تعیین میشوند.
معناشناسی و منطق
در منطق نیز بررسی ارتباط میان نمادها و آنچه نمادها نشان میدهند را معناشناسی مینامند. خوب است در آغاز به این نکته اشاره کنیم که در معناشناسی، میانِ واژه و فرهنگواژه (lexeme) تفاوت وجود دارد. واژه را که همه میشناسیم و در بخشهای پیش نیز به آن اشاره شدهاست. اما فرهنگواژه یا واژه قاموسی شامل بنِ واژه، واژه کامل، و یا یک اصطلاح (idiom) است و بطور کلی واحد و یکان فرهنگ نویسی بشمار میرود. بنابراین، «سگ»، «شادمانی»، «سر و کله زدن»، هرسه، فرهنگواژه هستند. موضوعات برخی از موضوعات عمده در این مبحث وسیع عبارت است از: طبیعت معانی خواص سیستم مفهومی به عنوان زیربنای معانی سهم ساختارهای نحوی در تفسیر و تبیین جملات زبان نقش فاکتورهای غیر گرامری در تفهیم سخن علوم کامپیوتر در حوزهٔ علوم کامپیوتر معناشناسی منعکس کنندهٔ معانی مربوط به برنامهها و توابع است. از این منظر، مفاهیم و ایدههای مربوط به معناشناسی است که امکان تفکیک و جداسازی برنامهها به دو بخش نحوی و معنایی را فراهم مینماید. برای نمونه با آن که عبارت زیر صورتهای نحوی متفاوت و گوناگونی را در زبانهای مختلف به خود میگیرد در همه جا معنای یکسانی دارد: x += y; (C, Java, etc.) x:= x + y; (Pascal) Let x = x + y; (early BASIC) x = x + y (most BASIC dialects, Fortran) تحلیل گفتمان تحلیل گفتمان یا تحلیل کلام اصطلاحی کلی برای اطلاق به مطالعاتی است که زبان نوشتاری، گفتاری یا نشانهای یا هر گونه پدیده نشانهشناختی را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهند. تحلیل گفتمان معمولاً یکی از زیرشاخههای علم زبانشناسی شناخته میشود. ردهشناسی زبان یا گونهشناسی زبان شاخهای از دانش زبانشناسی است. در این شاخه زبانشناسان به مقایسه ویژگیهای دستوری (مانند چگونگی ساخت فعل یا ترتیب واژهها در جمله) میان زبانهای گوناگون میپردازند. پس از این مقایسهها زبانشناسان سعی میکنند تا زبانها را برپایه این سنجشها دسته بندی کرده و به گونههای گوناگون تقسیم کنند. دستهبندیهای ردهشناسی هیچگونه ارتباطی با دستهبندی ژنتیکی زبان ندارد. در دستهبندی ژنتیکی به خویشاوندی میان زبانها توجه میشود و زبانها به خانوادههایی مانند هندواروپایی، سامی و آلتائی تقسیم میشوند. ولی در ردهشناسی مثلآ زبانهای دراویدی (بومی هند)، ترکی، بانتو (آفریقا) و سومری بخاطر داشتن ویژگی هماهنگ در یک مورد خاص دستوری در یک ردهٔ زبانی قرار داده میشوند. یکی از معیار های رده شناسی زبانی ترتیب نهاد، فعل و مفعول مستقیم در جمله است. از این نگاه زبان ها به شش دسته تقسیم می شوند: نهاد-فعل-مفعول نهاد-مفعول-فعل فعل-نهاد-مفعول فعل-مفعول-نهاد مفعول-نهاد-فعل مفعول-فعل-نهاد زبانشناسی در ایران محمد مقدم در ۱۳۴۳ گروه زبانشناسی همگانی و زبانهای باستانی را در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران بنیاد گذاشت و تا ۱۳۴۷ مدیریت آن را به عهده داشت. از جمله کسانی که پیشگامان زبانشناسی در ایران محسوب میشوند، میتوان به پرویز خانلری، علیاشرف صادقی، یدالله ثمره، محمدرضا باطنی، هرمز میلانیان و علیمحمد حقشناس اشاره کرد. زبانشناسی در دانشگاههای ایران زبانشناسی در ایران تا سالها فقط در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری تدریس میشد. در سال ۱۳۸۷، برای اولین بار دانشگاه اصفهان، دانشگاه شیراز و دانشگاه رازی کرمانشاه در مقطع کارشناسی، دانشجوی زبانشناسی پذیرفتند. هماکنون رشته زبانشناسی در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه تهران، دانشگاه علامه طباطبایی، دانشگاه تربیت مدرس، دانشگاه شهیدبهشتی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، دانشگاه الزهرا، دانشگاه اصفهان، دانشگاه شیراز، دانشگاه بوعلی سینا، دانشگاه کردستان، دانشگاه رازی کرمانشاه، دانشگاه سیستان و بلوچستان، دانشگاه سمنان، دانشگاه بیرجند، دانشگاه شهیدباهنر کرمان، دانشگاه فردوسی مشهد و دانشگاه پیام نور مرکز تهران تدریس میشود. دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات فارس، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تاکستان، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان و دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهر نیز دارای مقطع کارشناسی ارشد این رشته هستند. دانشگاه تهران، دانشگاه علامه طباطبایی، دانشگاه تربیت مدرس، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، دانشگاه اصفهان، دانشگاه فردوسی مشهد، دانشگاه بوعلی سینا، دانشگاه رازی، دانشگاه سیستان و بلوچستان، دانشگاه پیام نور مرکز تهران و دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات دارای مقطع دکترای این رشته هستند. رشته زبانشناسی رایانشی در دو دانشگاه صنعتی شریف و اصفهان ارائه میشود. دانشگاه صنعتی شریف در سال ۱۳۸۹ و دانشگاه اصفهان در سال ۱۳۹۱ برای اولین بار در این رشته دانشجو پذیرفتند. دانشگاه صنعتی شریف همچنین دارای نهادی به نام مرکز زبانها و زبانشناسی است.
زبان شناسی چیست؟
نکته 1: زبان یک نظام است و کار اصلی آن ایجاد ارتباط میان انسان ها است.
نکته 2: زبان دارای سه شکل: گونه، لهجه و گویش می باشد.
نکته 3: زبان شناسی:
الف) علمی است که به شناخت زبان می پردازد.
ب) مطالعه علمی زبان است.
ج) مثل همه علوم از روش های رایج در تحقیقات علمی استفاده می کند.
نکته 4: مطالعه ی زبان سابقه طولانی دارد
نکته 5: زبان شناسان، زبان را در شاخه های مختلفی مطالعه می کنند از جمله: زبان شناسی سنّتی، زبان شناسی جدید، زبان شناسی تاریخی، گویش شناسی.
نکته 6: هدف از مطالعه زبان در زبان شناسی سنّتی:
الف) حفظ کتب آسمانی و آثار ادبی از دگرگونی های ناشی از گذشت زمان
ب) ایجاد ارتباط میان اقوام و مللی که به زبان های مختلف سخن می گفتند
نکته 7: در زبان شناسی جدید، زبان را:
الف) به قصد شناخت خود آن مطالعه می کنند.
ب) فقط به کشف واقعیّات موضوع زبان می پردازد.
ج) می کوشد دریابد زبان به آن گونه که هست، چیست و برای تغییر آن نمی کوشد.
نکته 8: زبان شناسی جدید علمی است که از آغاز قرن بیستم شروع شد.
نکته 9: زبان شناسی جدید را به نام های زبان شناسی «همگانی»، «ساخت گرا» می شناسند.
نکته 10: دستور زبان فارسی امروز با زبان شناسی جدید یا ساختگرا ارتباط نزدیکی دارد زیرا:
الف) به قصد شناخت خود زبان و استخراج قواعد دستوری آن به تجزیه و تحلیل زبان پرداخته است.
ب) گویش معیار فارسی را برای مطالعه انتخاب کرد و از آمیختن آن با گویش تاریخی و متون ادبی گذشته و شعر پرهیز کرده است.
ج) هدف آن توصیف زبانی است که مردم به کار می برند و نمی کوشد آن را تغییر دهد.
نکته 11: مطالعه زبان به شیوه جدید و به قصد شناخت آن کار آسانی نیست.
نکته 12: عواملی که موجب دشواری مطالعه زبان است عبارت است از:
الف) تغییر و تحوّل دائمی زبان
ب) وجود گونه ها، لهجه ها، گویش ها
ج) گستردگی بیش از حدّ زبان
نکته 13: زبان شناسان برای حلّ مشکل تغییر و تحوّل دائمی زبان:
عامل زمان را کنار گذاشته اند، یعنی زبان فارسی را فقط به صورت امروزی آن بررسی می کنند.
نکته 14: زبان شناسان مطالعه آن چه را که مربوط به گذشته زبان فارسی است به زبان شناسی تاریخی واگذار می کنند.
نکته 15: زبان شناسان مطالعه صورت هایی نظیر «همی رفتم» ، «شنیدستم» ، «به باغ اندرون» ، و «مر او را حسن گفتندی» را به زبان شناسی تاریخی واگذار می کنند.
نکته 16: زبان شناسان برای حلّ مشکل « وجود گونه ها، لهجه ها، گویش ها» مطالعه خود را فقط به یکی از شکل های زبان محدود می کنند و یکی از شکل های نوشتاری یا گفتاری گویش معیار را برای مطالعه برمی گزینند.
نکته 17: گویش شناسی، انتخاب ، مطالعه و تحقیق در یکی از گویش های جغرافیایی، اجتماعی و... است.
نکته 18: جمع بستن دوباره ی جمع های مکسّر عربی نادرست است و می توان به جای جمع های مکسر، مفرد آن ها را همراه با نشانه جمع فارسی «ها» به کار ببریم مانند:
«خبرها» به جای «اخبارها» ، «کتاب ها» به جای «کتب ها»
نکته 19 : گاه برخی از کلماتی که جمع عربی هستند، در فارسی با معنی مفرد به کار می روند مانند: طلبه (جمع طالب)، عمله (جمع عامل)، اسلحه (جمع سلاح ، حقوق (جمع حق) و... .
زبانشناسی و ترجمه
آن چه امروز به آن ترجمهشناسی یا مطالعات ترجمه میگوییم، رشتهای است که عمدتاً از 1950 آغاز شد. تا قبل از جنگ جهانی اول، ترجمه موضوعهای گوناگون در انحصار گروههای خاصی بود. مثلاً ترجمة انجیل به دست کشیشها صورت میگرفت و ترجمة شعر به دست شعرا. مترجمان برای آن که ترجمه کنند، میبایست در حوزة متنِ مورد نظر متبحر باشند. بعد از جنگهای جهانی اول و دوم، با گسترش ارتباطات، نیاز به ترجمه در حوزههایی غیر از ادبیات و متون مذهبی بیشتر شد. پس کسانی به نام مترجم برای ترجمة اخبار، گزارشهای علمی و فنی و اسناد گوناگون استخدام شدند و ترجمه به صورت شغل درآمد. از 1950 پروژههای ترجمه ماشینی آغاز شد و سه گروه متخصص در آنها به کار گمارده شدند: زبانشناسان، ریاضیدانان و متخصصان منطق. عدم حضور مترجمان در این گروهها دو علت داشت. اول آن که زبانشناسیِ نوین ترجمه را یکی از زیرشاخههای زبانشناسی کاربردی به حساب میآورد، که خود شاخهای از زبانشناسیِ عمومی محسوب میشد. علت دوم وجود این باور بود که ترجمه با زبان سروکار دارد، پس مطالعه آن کار زبانشناس است، نه مترجم. این نگاه موجب شد «ترجمه» به صورت رشتهای دانشگاهی در دپارتمانهای زبانشناسی کاربردی مطالعه و تدریس شود. از آن پس ارتباط ناگسستنیِ ترجمه با زبانشناسی آغاز شد. آن چه در اینجا میآید مرور کوتاهی است از این ارتباط: در دهه 60 اروپا شاهد نخستین کتاب نظریه ترجمه بود، کتابی به قلم کتفورد، با عنوان یک نظریه ترجمه از دیدگاه زبانشناسی.. کتفورد یکی از شاگردان هلیدی، و پیرو مکتب دستور سیستمیک بود. او با دقتی کمنظیر و بیسابقه به توصیف انواع و سطوح گوناگون ترجمه پرداخت و در این راه از اصطلاحات و مفاهیمی که در دستور سیستمیک مطرح شده بود یاری جست، و در مواردی هم اصطلاحاتی وضع کرد. کتفورد همچنین در بعضی موارد برای بعضی اصطلاحات متداول و قدیمی تعریف تازهای منطبق با دستور سیستمیک قائل شد. مثلاً ترجمة آزاد که معمولاً به ترجمهای اطلاق میشود که از لحاظ معنا و مفهوم چندان به متن مبدأ مقید و وفادار نیست، در نظریه کتفورد به معنای ترجمهای است که مقید به مرتبة دستوری نیست، یعنی اگر کلمه به عبارت ترجمه شود، یا عبارت به جمله ترجمه شود، مرتبه دستوری رعایت نشده و از نظر کتفورد چنین ترجمهای «آزاد» است. او در این تعریف به معنا نمیپردازد. در سراسر کتابش هم حرف بسیار کمی در مورد معنا میزند، و در عوض به تجزیه و تحلیل فرم بسیار میپردازد. علت آن است که نظریة او در واقع برای ترجمه ماشینی طراحی شده، و چون ماشین معنا را نمیفهمد، پس او میکوشد فرم را تا جای ممکن تحلیل کند، با این فرض که با تحلیل دقیق فرم لاجرم معنا هم به دست میآید. در همان دوران، همزمان با پیدایش دستور گشتاری، ترجمهشناسی در آمریکا مسیر دیگری را پیمود. یوجین نایدا، زبانشناس و پیرو نظریة دستور گشتاری بود. نظریه او، که براین اساس استوار است، یکی از پرطرفدارترین نظریههای ترجمه در قرن بیستم است. او سالها در مقام مترجم و سرپرستِ «انجمن ترجمة کتاب مقدس» از مسائل و مشکلات ترجمه این کتاب به زبانهای مختلف به دست میسیونرهای مسیحی مطلع میشد. نایدا در پی یافتن راهحل برای این مشکلات، از دستور گشتاری مدد جست و بسیاری از مفاهیم آن را در خدمت ترجمه به کار گرفت. مهمترین بخش نظریه او که در کتاب نظریه و عمل در ترجمه به صورت مفصل توضیح داده شده، مربوط به تحلیل دستوری و گشتارزدایی، یا به عبارتی تأویلِ جملههای مبهم است. او همچنین تحلیل مؤلفههای معنایی را در خدمت معادلگزینی مطرح کرد و با ذکر مثالهای متعدد از ترجمههای انجیل، به تفصیل در این باب سخن گفت. نظریة او موجب تألیف کتاب مهم دیگری در این حوزه شد به نام ترجمة معنامدار به قلم لارسن، که آن هم براساس زبانشناسی زایشی و دستور گشتاری استوار بود. مکتب لایپزیگ، نخستین مکتب ترجمهشناسی که در دهة 70 در دانشگاه لایپزیگ تأسیس شد، کار خود را براساس شیوههای تحقیق در زبانشناسی استوار کرد و اعلام کرد ترجمهپژوهی باید از زبانشناسی استفاده کند. مؤسسان و پیروان این مکتب، از جمله نیوبرت، رایس، کاده و کُلِر، همه از زبانشناسی به ترجمه روی آوردند و از آن منظر به ترجمه نگریستند. مهمترین دستاورد آنها، ارائه تعریفهای مختلف از مفهوم معادل، انواع و سطوح آن در متنهای علمی و فنی بود، که منجر به پدید آمدن چندین طبقهبندی در این حوزه شد. یکی از مهمترین مسائلی که زبانشناسی و ترجمهشناسی را به هم نزدیک کرد، بحث معنا بود. ترجمه همواره با معادل سروکار دارد، و معادل همواره با معنا. زبانشناسی به معنا پرداخت و آن را در سطح کلمه، جمله، متن و گفتمان بررسی کرد. در سطح کلمه مفاهیمی چون معنای صریح، معنای تلویحی، تحلیل مؤلفهای و حوزههای معنایی را مطرح کرد؛ در سطح جمله به مفاهیمی چون پیشفرض و کنشهای گفتاری پرداخت؛ و در سطح متن و گفتمان، مفاهیمی چون تحلیل جمله از لحاظ اطلاعات جدید و قدیم، و انسجام نحوی و منطقی و نظایر اینها را بررسی کرد. این نکات در آثار ترجمهپژوهانی چون نایدا (1964 و 1969)، نیومارک (1988)، حئیم و میسون (1990)، بل (1991) و بیکر (1992) به خوبی بررسی شدهاند. نظریه فیلمور در مورد معنا نیز از طریق آثار ترجمهپژوهانی چون اسنل هورنبی (1988) در تحلیل متن به کار گرفته شد. تحلیل نقشهای زبانی نیز به ترجمهشناسی راه یافت و موجب شد طبقهبندی تازهای از انواع ترجمه، به دست نیومارک (1989) فراهم شود. در 1972 هولمز، ترجمهپژوه بنام، برای رشتهای که از آن پس «مطالعات ترجمه» نام گرفت، اعلام استقلال کرد، یعنی آن را رشتهای مستقل از زبانشناسی دانست و برای آن زیرشاخههایی قائل شد. در دهة 80 بخشهایی از این رشته به سرعت از زبانشناسی فاصله گرفت و به رشتههایی چون ادبیات تطبیقی، جامعهشناسی و مطالعات پساـاستعماری نزدیک شد. در این ایام، در کنار رویکردهای زبانشناختی که در مورد معنا و معادل و انواع ترجمه بحث میکردند، نقش ترجمه در تاریخ، در جامعه، و در شکلگیری هویت فرهنگی و بازنمایی آن مطرح شد. اما حتی در این مطالعات بینرشتهای هم اصطلاحات، مفاهیم و طبقهبندیهایی که زبانشناسی مطرح کرده بود، پیوسته به کار گرفته شد. * * * بسیاری از زبانشناسان ترجمهپژوه غالباً رابطة زبانشناسی و مطالعات ترجمه را رابطهای یکسویه دانستهاند و بر این باور بودهاند که راه مطالعه و بررسی ترجمه و تدوین نظریة ترجمه، زبانشناسی و استفاده از یافتههای آن در حوزه ترجمه است. اما کمتر پیش آمده که زبانشناسان این رابطه را دوسویه و متقابل ببینند. حال آن که اطلاعاتی که میتوان با مطالعة ترجمه به دست آورد، یا تاکنون از طریق ترجمه به دست آمده، در بسیاری موارد به زبانشناسی یاری میرساند یا رسانده است. مثلاً فیلمور (1973 و 1997) از ساپیر میگوید که در 1921 چندین ترجمه از یک جملة انگلیسی را به کار گرفت تا نشان بدهد زبانهای مختلف روشهای متعدد و مختلفی برای بیان مفاهیم در قالب واژه و دستور دارند. نمونة دیگر یاکوبسن (1959) است که معتقد است مقایسة زبانها مستلزم بررسیِ ترجمهپذیریِ متقابل آنهاست، و علم زبانشناسی باید پیوسته به ارتباط بین زبانی، یا به عبارتی ترجمه، توجه داشته باشد. در کنار اینها، فیلسوفی چون کواین معتقد است نظریه معنا باید نظریة ترجمه باشد، یعنی از طریق نظریة ترجمه میتوان به نظریة معنا دست یافت. آن چه مسلّم است، ارتباط میان ترجمهشناسی و زبانشناسی ارتباط متقابل است، اما نمیتوان گفت زبانشناسی تنها راه پرداختن به ترجمه است، به ویژه آن که در رشتهای که امروز مطالعات ترجمه نام دارد، ترجمه دیگر محدود به مفاهیمی چون «معادل» یا برگرداندن متنی از یک زبان به زبانی دیگر نیست، بلکه فرایندی است که پیوسته با تاریخ و جامعه و مناسبات قدرت در ارتباط است. |
مبانی زبانشناسی و کاربرد آن در زبان فارسی، ابوالحسن نجفی
مبانی زبانشناسی، محمد ضیاء حسینی
مبانی زبانشناسی، محمد فائض
تاریخ مختصر زبانشناسی، علی محمد حق شناس