یزدان سلحشور
اسدالله امرایی [متولد ۱۳۳۹ ـ شهرری] از پرکارترین مترجمین یک دهه اخیر است که در حوزه های داستان کوتاه، رمان و شعر ترجمه های بسیاری را از او خوانده ایم. از جمله این ترجمه ها می توان به آثاری چون: کوری [ژوزه ساراماگو ـ مروارید ـ ۱۳۷۷]؛ دختر بخت [ایزابل آلنده ـ تندیس ـ ۱۳۷۸]؛ شبح اونیل [مایکل اونداتیه ـ نیلوفر ـ ۱۳۷۹] ؛ ظلمت در نیمروز [آرتور کستلر ـ نقش و نگار ـ ۱۳۸۰]؛ کائورادیاس [کارلوس فوئنتس ـ تندیس ـ ۱۳۸۰]؛ اینس [کارلوس فوئنتس ـ مروارید ـ ۱۳۸۲]؛ هر وقت کارم داشتی تلفن کن [مجموعه داستانهای ریموند کارور ـ نقش و نگار ـ ۱۳۸۱]؛ بهترین بچه عالم [مجموعه داستانهای خیلی کوتاه ـ رسانش ـ ۱۳۷۸]؛ عاشقانه هایی برای سیلویا پلات [شعرهای تدهیوز ـ با همکاری سایر محمدی ـ نگاه ـ ۱۳۸۰]؛ مجموعه شعرهای سیلویا پلات [با همکاری سایر محمدی ـ نقش و نگار (متن دوزبانه) ـ ۱۳۸۱]؛ و حریر مهتاب [مجموعه شعرهای شاعران جهان ـ نشر مینا ـ ۱۳۸۱] اشاره کرد.
با امرایی در یکی از عصرهای شهریور به گفت وگو نشستیم در آپارتمانش که از دو اتاق ویک هال کوچک تشکیل می شد و یکی از اتاق ها در واقع کتابخانه ای بود که بخش اعظم آن را آثار نویسندگان انگلیسی زبان تشکیل می داد البته به زبان اصلی. ویژگی مهم امرایی در این گفت وگو خونسردی وی بود که برحسب تفسیر معمول ایرانیان در این گونه مواقع، به صبوری تعبیر می شود. او در هنگام پاسخ به هر سؤال، گویی به متنی نامریی می نگریست که بخشی از آن قابل روایت بود و باقی، نه! سیمای او، سیمای مردی سی ساله بود و نحوه سخن گفتنش، یادآور مردانی که در پنجمین دهه عمرشان به سر می برند!