ـ
ـ
ـ
جعفر سبحانی
چکیده: «هرمنوتیک» واژهاى یونانى است و به معنى «هنر تفسیر» یا «تفسیر متن» مىباشد. گاهى گفته مىشود این واژه از نظر ریشهى لغوى با «هرمس» پیامبر خدایان، بىارتباط نیست.و در حقیقت «مفسر» کار «هرمس» را انجام مىدهد و مىکوشد تا هرمس گونه معناى سخن را کشف کند، همان گونه که هرمس پیام آور و مفسر پیام خدایان بود.
تفسیر متن خواه متن دینى و یا تاریخى و یا علمى، واقعیتى است که ابعاد سه گانه دارد:
ـ
مهسا شیخان
با تکیه بر رویکردهای زبانشناختی، جامعه شناسی، جامعه شناسی زبان، روانشناسی و انسان شناسی به رشد و تحول انسان؛ پارادایم اجتماعی سازی زبان به عنوان یک پارادایم نظری و روش شناسی دیدگاهی جدید را به مطالعه فرآیند کسب زبان در ارتباط با فرهنگ ارائه می دهد، یعنی "بازتولید و تحول اجتماعی فرهنگی در تمامی سطوح درگیری و رابطه فرد با اجتماع" (گارت و باکوئدانو لوپز2002؛ ص.304). در این مفهوم، این دسته مطالعات با تمرکز بر اکتساب زبان توسط کودک آغاز شده و حوزه های بسیار گسترده تری را در طول تحول حیات خود مورد بررسی قرارداده است. ماهیت مادام العمری فرآیند اجتماعی سازی زبان که در ابتدا متمرکز بود بر رابطه کودک و پرستار و توجه به چگونگی کنشگری کودک در خلال توجه به "ماهیت فرآیندهای دوسویه اجتماعی سازی" (گارت و باکوئدانو لوپز، همان؛ ص. 303)، بعدها به دیگر چرخه های زندگی مثل دوران بزرگسالی، بلوغ، و میانسالی پرداخته است خصوصا در جوامع چندفرهنگی و چند زبانی. مطالعات اخیر بیشتر بر چگونگی ساخت و مذاکره هویت، و گروه بندی های اجتماعی مبتنی بر آن متمرکز است که مقوله هایی مثل جنسیت، طبقه اجتماعی، قومیت و دیگر مقوله ها در فرآیندهای گفتمانی و غیر گفتمانی شکل گرفته (آکس و شیفلیین 2012) را مورد مطالعه قرار می دهد. مثلا یکی از حوزه های مهم و جالب این گونه مطالعات حوزه ارتباطات پزشکی در قالب گفتمان بالینی، آموزش پزشکی، سوادآموزی و یادگیری زبان دوم است.با این حال، مقاله حاضر می کوشد تعریفی از اجتماعی سازی و حوزه تمرکز روش شناسی آن را با تکیه بر مطالعات اجتماعی سازی کودک ارائه داده و در پایان در مورد حوزه های قابل مطالعه در ایران با رویکرد اجتماعی سازی زبان مسائلی را طرح کند. در مقالات بعدی، مطالعات اجتماعی سازی در حوزه آموزش، آزموش زبان، هویت و مسائل و مطالعات قوم نگاری مرتبط با آن ارائه خواهد شد.
ـ
اثر: لوئی زکوآن[۱]- استادیار گروه زبان انگلیسی، دانشگاه یانشان، چین
ترجمه، تلخیص و تألیف: روح الله عطایی[۲] کارشناس ارشد مطالعات ترجمه، دانشگاه آزاد اسلامی، دانشکده زبانهای خارجی واحد تهران مرکزی
چکیده
از سال ۱۹۹۰ به بعد مقولة سیاق کلام با استقبال عمومی نظریهپردازان مطالعات ترجمه مواجه شد. تحلیل سیاق کلام ریشه در آراء هلیدی و همکاران استرالیایی او دارد. مبنای دستور زبان هلیدی مفهوم مهم نقش است. از نظر ایشان زبان سه فرانقش عمده دارد که عبارتند از اندیشگانی، بینا فردی و متنی. از آنجایی که عمل ترجمه در بافتار موقعیتی و اجتماعی رخ میدهد هلیدی با استفاده از سه متغیر سیاق کلام تحت عناوین موضوع سخن، عاملان سخن و شیوة بیان سعی دارد تا ترجمه و خاصّه زبان را به بافت اجتماعی پیوند زند. نظریهپردازان مطالعات ترجمه با پی بردن به ماهّیت اجتماعی و فرهنگی این مدل سعی دارند تا از آن در حل مشکلات فرآیند ترجمه و به خصوص ارزشیابی کیفیت ترجمه مدد گیرند. به همین دلیل زباشناسی نقشگرای هلیدی و بخصوص نظریّه سیاق کلام وی راهکاری مفید در ارزشیابی و حتی آموزش فرآیند ترجمه است.
عبداللهی در گفتگویی از تجربیات خود در ترجمه و توجهاش به زبان فارسی معیار، ویراستاری و ترجمه از زبان اصلی سخن گفت و اظهار کرد: زبان فارسی معیار اگر به معنای همان زبان فارسی است که بیشتر فارسیزبانان با آن میخوانند و مینویسند و حرف میزنند، قطعا ترجمه باید به این زبان نزدیک باشد، گو اینکه در خود همین زبان هم گویشها و شیوههای مختلف بیانی وجود دارد و دامنهاش گستردهاست.
این مترجم افزود: لازم است در متنی که به هر زبان دیگر برگردانده میشود، مساله ارتباط و همدلی اهل زبان با ترجمه در نظر گرفته شود زیرا مترجم برای مخاطبانش ترجمه میکند و در نهایت آنها هستند که خواننده اثر به شمار میروند. در ترجمههایم میکوشم به فارسی پاکیزه و درست، ولی در چارچوب لحن و سبک متن اصلی توجه کنم اما این فارسینویسی یا درستنویسی، به معنای زبانی از پیش آماده نیست که با آن به سراغ تمام متنها بروم. هر متنی خود فرمان میدهد که چطور باید ترجمهاش کرد و مترجم مانند یک عروسکگردان پشت صحنه پنهان است و میگذارد خود متن در زبان دیگر دهان باز کند.
مژده دقیقی
دقیقی پایبندی به چارچوب تعریف شده زبان فارسی را لازم دانست و اظهار کرد: گرچه همواره به زبان فارسی پایبند بوده و درست و غلط را در ترجمه رعایت کردهام، اما همیشه در کارم به خود اجازه نوآوری میدهم زیرا معتقدم همه متنها را نمیتوان با یک لحن و زبان ترجمه کرد و سبک و لحن نویسنده باید به مخاطب منتقل شود.
مترجم رمان «ظلمت در نیمروز» اثر آرتور کوستلر ترجمه ادبی خوب را متنی دانست که از امکانات زبان فارسی به بهترین نحو آن استفاده کند و چارچوبی خشک را در نظر نگیرد. وی در پاسخ به این سوال که «مترجم چقدر باید سعی کند فارسینویسی را در ترجمه رعایت کند؟» گفت: برای من طبیعی بودن زبان در ترجمه بسیار اهمیت دارد. خواننده نباید موقع خواندن متن مرتب مکث کند. نه سرهنویسی افراطی را میپسندم، نه تغییرات فراوان را در ترجمه. در متن اگر لازم باشد واحدهای مختلف را هم به واحدهای آشنا برای مخاطب فارسیزبان تبدیل میکنم، به شرطی که این تغییر ضرورت داشته باشد و متن را برای خواننده فارسیزبان قابلفهمتر و ملموستر کند.
کاظم آل یاسین
۱- داستان در ادبیات قدیم عرب
نویسنده: نسرین پورهمرنگ
در سال 1889 در وین به دنیا آمد؛ در خانوادهیی که از ثروت و شهرت قابل توجه برخوردار بود. پدرش از صاحبان صنایع فولاد در اتریش بود. لودویک نیز به ماشین آلات و صنایع مهندسی علاقه مند بود. تحصیلاتش را در ریاضیات و فیزیک و مهندسی گذرانید و در مهندسی هوایی تخصص گرفت. «اصول ریاضیات» برتراند راسل او را به سمت فلسفه کشانید.
مهندسی را رها کرد، به کمبریج رفت و زیر نظر خود راسل اصولش را فرا گرفت. این فراگیری و ابداعاتی که خود بدان افزود تحریر «رسالهی منطقی ـ فلسفی» را سبب شد. او در این زمان 31 سال بیشتر نداشت. رسالهاش مورد توجه فراوان قرار گرفت. خود نیز گمان نمود که همهی پرسشهای اساسی فلسفه را پاسخ گفته است بنابر این فلسفه را رها کرد، اما این بخت و اقبال و یا دقیقتر بگوییم اندیشه و تعمق را داشت که به نارسا و ناکافی بودن نظریههایش پی ببرد و خود از آن روی برگرداند. آنچه را گفته بود انکار و بار دیگر به فلسفه روی آورد و به مطالعه و اندیشیدن مشغول شد. این بار دیگر جز یک مقالهی کوتاه تا پایان عمر چیزی منتشر نکرد. در سال 1951 درگذشت و اینک طرفداران و شاگردانش مجال آن را یافته بودند تا دست نوشتههایش را منتشر کنند.
احسان شریعتی
«نهضتهای ترجمه» همواره همچون آستانه یا باب «گسستهای معرفتیگفتمانی» دورانساز به شمار آمدهاند. برای نمونه، دورانهای انتقال میراث یونان به دنیای لاتین یا به زبان عربی و تمدن مسلمان، طی سدههای میانه و گذار به عصر جدید با برگردان آثار کلاسیک یونانیلاتین به زبانهای ملی اروپا، در عصر رنسانس، موسوم به مطالعات انسانی (studia humanitatis)، مراحل تعیینکننده و سرنوشتسازی در تاریخ بودهاند.
رشد «جنبش ترجمه» در ایران از نشانههای کیفیت نوین آن خیزش فرهنگی است که از صدر مشروطه تا کنون، در کشور ما آغاز شده و فرجامی نیافته است. احساس ضرورت آشنایی عمیقتر با چگونگی زایش تجدد در مغربزمین، رغبت به شناسایی و پیگیری آخرین تحولات و سرنوشت «دیگری» و نقش «علوم انسانی» در این میان، انگیزهی چنین گرایشی به ترجمه و برگردانِ آثار و متون اندیشهورزان «بیگانه» به زبان مادری بوده است.
فراسوی پدیدهی ترجمهگرایی، کیفیت بحثهای نظری، در سطح اجتماعی و فرهنگی، در دو دوران پیش و پس از انقلاب، قیاسناپذیر است. درک ضرورتِ بازبینی صورت مسائل، تعمیق مبانی فلسفی همان تحولی است که در دوران پساانقلابی تجربه میکنیم. با آن رخداد، گویی ناگهان از بهشت بیخبری و خوشخیالی، خواه سنتی و خواه مدرنیستی، به زمین بغرنج بلوغ و بهخودوانهادگی، هبوط کردهایم و این بار، در برزخ سنت و تجدد، شرق و غرب، دین و دنیا و این قبیل دوگانهسازیها، باید به سلاح نقد، قدرت تشخیص و توان تفکیک مجهز شویم.