واژه‌گاه

درباره زبان و ترجمه

واژه‌گاه

درباره زبان و ترجمه

۳۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است

در نگاه نخست فلسفه زبان هیچ رابطه مستقیمی با ترجمه ندارد و بیشتر در پی پرسش از اهمیت وجودی زبان برای انسان است. در یونان باستان هرمنوتیک به مثابه هنر تأویل و تفسیر متون تنها به حوزه مسائل مذهبی می پرداخت که در آن اراده ای مقتدر، امور تعیین کننده را برای مخاطب مشخص می کرد. حتی با اینکه فرم های اصلی ای که بعدها هرمنوتیک در قالب آنها آموزش داده می شد، لزوما تفیسر متون حقوقی، مذهبی، و کلاسیک به مفهوم اصولی و اولیه کلمه هرمنوتیک را نیز در برمی گرفت، اما دیگر هیچ اثری از این تعریف در عرصه نظریه های علمی باقی نیست. شلایرماخر از هرمنوتیک به عنوان دانش کلی و هنرگونه فهم یاد می کرد و پس از او دیلتای از آن به عنوان پایه روش شناختی علوم انسانی تعبیر کرد.

متن کامل مقاله را دریافت کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۲۷
خاتون

 دکتر حمیدرضا آیت اللهى دانشیار و عضو هیأت علمى دانشگاه علامه طباطبایى و عضو انجمن بریتانیایى فلسفه دین است که از جمله آثار وى مى توان به کتاب هاى «جستارهایى در فلسفه و دین پژوهى تطبیقى»، «تاریخ فلسفه دین»، «خدا و دین در جهان پسامدرن» و «مفاهیم و مسائل فلسفه دین» اشاره کرد. 


ـ جناب دکتر، براى آغاز بحث لطفاً تعریفى از «هرمنوتیک» ارائه دهید. در واقع، مى خواهیم بدانیم که هرمنوتیک «علم تأویل متن» است یا «علم تفسیر متن»؟ 
با توجه به پیشینه تاریخى این علم، تئوریسین ها و شارحان آن تعاریف متعددى ارائه داده اند. در دوران جدید جان مارتین کلادینوس نخستین کسى بود که به این مسئله توجه کرد. او علوم انسانى را مبتنى بر هنر تفسیر مى دانست و هرمنوتیک را نام دیگر آن قلمداد مى کرد. از نظر کلادینوس هرمنوتیک هنر دستیابى به فهم کامل و تام عبارات گفتارى و نوشتارى بود. اما شلایرماخر هرمنوتیک را «هنر فهمیدن» تعریف کرد و معتقد بود که تفسیر متن دائماً در معرض خطر ابتلا به سوءفهم قرار دارد. از این رو هرمنوتیک باید به منزله مجموعه قواعدى روشمند براى رفع این خطر به کار گرفته شود و از سوى دیگر ویلهلم دیلتاى هرمنوتیک را دانشى در خدمت فهم متون نمى دانست بلکه آن را از سنخ روش شناسى و معرفت شناسى برمى شمرد. 

ـ هایدگر به عنوان تئوریسین «هرمنوتیک فلسفى» مشهور است. هرمنوتیک فلسفى چیست؟ 
هرمنوتیک فلسفى هایدگر، برخلاف هرمنوتیک هاى پیش از خود نه به مقوله فهم متن منحصر مى شود و نه خود را در چارچوب فهم علوم انسانى محدود مى کند، بلکه به «مطلق فهم» نظر دارد. در واقع هرمنوتیک فلسفى درصدد تحلیل واقعه فهم و تبیین شرایط وجودى حصول آن است. هرمنوتیک فلسفى، همان طور که شما گفتید با هایدگر آغاز مى شود، شأن هرمنوتیک را ارائه روش نمى داند و به جاى روش شناسى، رسالتش را تأملى فلسفى در باب بنیان هاى هستى شناسى فهم و تبیین شرایط حصول آن مى داند. هایدگر با چنین رویکردى در واقع هرمنوتیک را از سطح روش شناسى و معرفت شناسى به سطح فلسفه و هستى شناسى ارتقا داده است. 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۱۹
خاتون
دنیای امروز دنیای اطلاعات وعصر ارتباطات است. بشر امروز تشنه اطلاعات برای ایجاد ارتباط است ودر این میان بازار ترجمه که هدفش برقراری ارتباط از طریق انتقال اطلاعات است بسیار داغ است.

ترجمه را می توان برگردان متنی از زبان بیگانه به زبان آشنا به منظور رساندن پیام متن والبته با حفظ صورت (form) تعریف کرد. بدین ترتیب ترجمه نوعی دیالوگ بین دو متن است و اگر یک قدم پا را از این فراتر نهیم، باید بگوییم ترجمه در واقع گفت وگوی دو فرهنگ با واسطه گری مترجم است. در فرایند ترجمه امکانات و شرایط فرهنگی، تاریخی، زیستی دو فرهنگ در تعامل و گفت وگو با یکدیگر قرار می گیرند و مترجم در این میان، به قول «موریس بلانشو» دلال شرافتمندی است که به واسطه او این تبادل وتعامل صورت می گیرد. 

از آنجا که مترجم با دو فرهنگ و دو زبان در قالب یک متن سر و کار دارد ونوع خوانش درک و فهم او از متن نوع ترجمه او را شکل می دهد، بنابراین ترجمه با هرمنوتیک که علم تفسیر وتأویل متن است پیوند می خورد و به قول «گادامر»، یکی از صاحبنظران علم هرمنوتیک مدرن، «هرمنوتیک همانند ترجمه به دنبال پیوند افق های معنایی مختلف و ایجاد ارتباط است.»
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۴۶
خاتون

عبدالله کوثری

بحث درباره انتخاب زبان مناسب برای متون قدیمی (یا متونی با موضوع مربوط به دوران قدیم) از دیرباز میان مترجمان ادبی مطرح بوده است. در این باره بطورکلی دوعقیده را می‌توان از هم باز شناخت.
گروهی عقیده دارند مترجم که اهل این زمانه است برای مردم این زمانه ترجمه می‌کند ولاجرم باید هر متنی، از جمله متون قدیمی را هم به زبان فارسی امروزی برگرداند. چون مخاطبان او به این زبان می‌گویند ومی‌نویسند و این زبان را به آسانی درمی‌یابند.
گروهی دیگر بر این عقیده‌اند که زبان ترجمه درمتون قدیمی با توجه به زمان و فضا و حال وهوا و ماهیت شخصیت‌ها و رویدادها باید زبانی متفاوت با زبان امروزی باشد. بدیهی است که منظور این گروه آن نیست که ما مثلا برای ترجمه تراژدی‌های یونانی که متعلق به دوهزار وپانصد سال پیش است، به سراغ زبان فارسی همزمان با این نوشته‌ها برویم. این کار نه میسر است و نه مناسب و در واقع گزینش چنان زبانی نفی اولین هدف ترجمه است. چون ما متنی را از زبانی که مخاطب با آن آشنا نیست به زبانی دیگر که باز برای او ناشناخته است برمی‌گردانیم و این سودی به همزبانان ما نمی‌رساند. استفاده از واژه‌های متروکی که در این هزار سال به‌ندرت مورد استفاده بوده و بیشتر به زبان باستان تعلق دارد ترجمه را از دسترس خوانندگان امروزی دور می‌کند. پس باید راه دیگری بجوییم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۳۲
خاتون

فرید جواهرکلام متولد 1304 بیش از 50 سال در حوزه ترجمه فعالیت کرده است. وی لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی را از دانشگاه تهران و کارشناسی‌ارشد ادبیات انگلیسی را از دانشگاه کلورادو آمریکا دریافت کرده است. کتاب‌های بسیاری از این نویسنده و مترجم به‌چاپ رسیده که در حوزه تاریخ می‌توان به تالیف «تاریخ مردمان عرب» و ترجمه «تمدن مایا»، «تاریخ فسلفه چین»، «پیکار بزرگ»، «آمریکای باستان»، «امپراتوری اینکا»، «آزتک‌ها» و «ایران پرتلاطم» اشاره کرد. 

در بازار کتاب همیشه ترجمه‌هایی وجود دارند که مخاطب برای انتخاب یکی از آن‌ها بدون شناخت مترجم دچار مشکل می‌شود. مترجمان مختلف تلاش می‌کنند با ارایه ترجمه‌های جدیدتری از کتاب‌ها، خوانندگان را با متنی روان‌تر و گیراتر آشنا کنند اما سردرگمی برای انتخاب بهترین ترجمه و پس از آن انتخابی نادرست، می‌تواند خواننده را از دنبال کردن آثاری که یک مترجم از نویسنده‌ای ارایه کرده دور کند.

فرید جواهرکلام، نویسنده و مترجم با سابقه معتقد است: وضعیت ترجمه در حال حاضر به ابتذال رسیده است، انگار که ترجمه از کاری فرهنگی به تجارت تبدیل شده باشد.

وی می‌گوید: این روزها در ترجمه دست زیاد شده و بسیاری افراد تنها به صرف دانستن زبان دیگری به ترجمه روی آورده‌اند و متن را کلمه به کلمه به فارسی برگردان می‌کنند، در حالی‌که مترجم باید نویسنده یا ذوق نویسندگی داشته باشد. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۲ ، ۱۳:۵۰
خاتون
ما را از شر این شعرها نجات دهید
نوشته محمود درویش
ترجمه دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی/ کتاب شعر معاصر عرب
 
بر شعر چه می‏ رود؟
انبوهی از اندوه، گلوی ما را می‏فشارد تا فریادی برآوریم؛ فریادی که نمی‏ دانیم‏ آن را چه باید نامید. زیرا شعر، که یکی از شادی ‏های انگشت‏ شمار زندگی ما بود، دارد صحنه زندگی ما را ترک می‏کند، بی ‏آن‏که ما را خبر کند و یا از دور بدرودی‏ بگوید. ما که خود را ملّت شعر می‏نامیم، شاهد سقوط یکی از واپسین سنگرهای‏ خود هستیم، بی‏ آن‏که میلی به مقاومت از خود نشان دهیم.
بارها و بارها، در لحظه‏ هایی که روح نیازمند تغنّی بوده است،به سوی صدای‏ خود(-شعر) شتافته اما صفحه را متراکم از سفیدی یافته است. چه روزهای‏ آرام تعطیلی که از تزاحم تلخی‏ ها بر کنار بوده است و دشمن‏ مایگی این‏گونه‏ شعرها، آن روزها را بر ما کدر کرده است. چه بسیار که در کسالت ‏های‏ جسمانی، مشتاق آن بوده‏ ایم که سرودی یا شعری ما را به نشاط یک جشن‏ ببرد یا دریا را به سوی ما بیاورد،ولی آن کسالت به بیماری انجامیده‏ است.
چه لحظه ‏های حماسی بزرگی که از فرود آمدن سنگی، که روزگار بر سر ما ریخته، به وجود آمده و ما به حصار این پهلوان ناتوان پناهنده‏ شده ‏ایم تا سرودی سر کنیم و او را همچنان خاموش و لب فروبسته یافته ‏ایم‏ تا به ما بگوید : اشیاء-به همان‏گونه که بر روی زمین قرار دارند، در همان صورت طبیعی خود-شاعریّت بیشتری از شعر این روزگار دارند؛ روزگاری که روح در آن از ارائه اندوه گزاری ها و شکایت‏ های خود ناتوان است. گویی جهان رویا، نفس‏ رویا، یکباره به انحطاط گراییده و از آن آزادی ـ که جز تشویش برای او به حاصل نیاورده است ـ سر توبه‏ کردن دارد.
 
چرا چنین عذری به پیشگاه شعر تقدیم می ‏کنیم؟
آیا به این دلیل که یک موسیقی نازل، نسبت به یک واقعیت نازل، در جایگاهی فروتر می‏ایستد؟ آیا به دلیل این است که بد مزگی یک شعر، آزاری بیشتر از خشخش جاروب رفتگران در خیابان دارد یا به آن دلیل که‏ قافیه ‏ای نابهنجار از دیدار یک زندانبان آزار دهنده‏ تر است؟ یا به این دلیل که‏ خارج آهنگ بودن یک نغمه جراحتی بر روح وارد می‏کند که از آژیرهای‏ خطر، با آن صدای گوش‏خراش، آزاردهنده تر است؟
شاید. و شاید به این دلیل است که شعر نرمشی دارد که اگر خللی در آن وارد شود، کلام را ناگوار و زشت می‏ کند. آیا می‏خواهیم چنین ادعا کنیم که شعر ازآن‏ روی‏ مورد عشق و علاقه قرار نمی‏ گیرد که این روزها تحقّق‏ پذیر نیست جز در کمال نسبی ‏آن ‏که ‏آن‏ هم خود در صورت تحقّق کمال نسبی دیگری‏ قابل تصوّر است : لحظه‏ ای که در آن روشنایی بر دل می‏تابد و سبب می‏شود که پس از قرائت شعر احساس کنیم که ما چیز دیگری شده‏ ایم جز آنچه‏ قبل از قرائت شعر بوده ‏ایم.
این نیز مسأله‏ ای نسبی است. هرکسی‏ دلبستگی خاصّ خود را به شعر دارد که با نوع‏ دلبستگی دیگران متفاوت است. هر دلبستگیی‏ رازها و نشانه‏ های ویژهء خود را دارد. از همین جاست‏ که تعریف شعر دشوار و دشوارتر می‏شود و در نظر من چنین می‏نماید که امری محال است، هم‏ برای شاعری که می ‏سراید و هم برای آنکس که‏ با قرائت خویش از شعر لذّت می‏برد. با این همه‏ چیزی شبیه به نوعی مقیاس وجود دارد: وظیفهء شعر این است که من خواننده را دگرگون کند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۰۲
خاتون

مقاله چرا ترجمه مهم است؟

نوشته: ادیت گراسمن

ترجمه: مژده دقیقی


من گمان می کنم که مترجم های جدی و حرفه ای، غالباً در خلوت، خودشان را ـ ببخشید، می خواستم بگویم خودمان را ـ نویسنده می دانند؛ مهم نیست که وقتی درباره کارمان فکر میکنیم، چه چیز دیگری ممکن است به ذهنمان خطور کند، و، علاوه بر این، گمان می کنم که حق با ماست. آیا این تصور صرف، گستاخی ِ نسنجیده ای از ناحیه «نویسنده» ماست؟ ما مترجمان ادبی دقیقاً چه میکنیم که مؤید این نظر باشد که مفهوم واقعاً شامل ما می شود؟ مگر ما صرفاً کنیزکان و غلامان فروتن و گمنام ادبیات و خادمان حق شناس و همیشه چاپلوسِ صنعت نشر نیستیم؟ «نه» مؤثرترین و در عین حال مؤدبانه ترین کلمه ای است که در پاسخ به این پرسش به ذهنم می رسد، زیرا ابتدایی ترین توصیف کار مترجمان این است که ما اثری ادبی را که در زبان الف تألیف شده در زبان ب مینویسیم  یا شاید بازنویسی می کنیم  به این امید که خوانندگان زبان دوم  منظورم، البته، خوانندگان ترجمه است، متن را، به لحاظ احساسی و هنری، به گونه ای درک کنند که همانند و هم ترازِ تجربه زیبا شناختی خوانندگان نخستِ آن باشد. این آرزوی بزرگ مترجم است. ترجمه های خوب به این آرزو نزدیک می شوند. ترجمه های بد هرگز از خط شروع جلوتر نمی روند.


مقاله کامل را اینجا بخوانید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۰۰
خاتون

از نظر همه اهل فن، ترجمه خوب و موفق ادبی آن ترجمه ای است که بتواند به پرسش های هفتگانه زیر پاسخ مثبت بدهد:

 

۱- آیا ترجمه، مفهوم متن اصلی را رسانده است؟

پاسخ درست به این پرسش در درجه نخست بستگی به این دارد که مترجم نه تنها به زبان خود از دید ادبی وارد باشد تا بتواند مفهومی را که از متن خارجی گرفته است به طرز درستی به زبان خود بیان کند، بلکه باید چه با معلومات اکتسابی خود در تحصیل زبانی که از آن ترجمه می کند و چه از راه کمک گرفتن از کتاب های فرهنگ، مفهوم درست متن را دریابد.

به عنوان مثال درست است که واژه "گره ناد" در زبان فرانسه به معنی انار و "گره نادیه" به معنی درخت انار است، ولی اولی به معنی نارنجک و دومی به معنی نارنجک انداز هم هست و مترجمی جمله ای فرانسوی را چنین ترجمه کرده بود: «دو درخت انار در راه فرانسه خشک می شدند» و حال آن که منظور نویسنده این بود: «دو نارنجک انداز به فرانسه برمی گشتند». اشتباه گرفتن نارنجک انداز با درخت انار باز محملی دارد، ولی روشن نیست چرا مترجم فعل فرانسوی "برگشتن" را به "خشک شدن" ترجمه کرده است؟ لابد فکر کرده بوده که درخت که نمی تواند برگردد، پس منظور از برگشتن درخت، خشک شدن آن است. دیگر فکر نکرده بود که در راه فرانسه درخت اناری وجود ندارد.

 

۲- آیا لحن نویسنده حفظ شده است؟

نویسندگان همه مثل هم نیستند و سبک نگارش و زبان ایشان به تناسب ویژگی های روحی و فکری و اخلاقی شان با هم فرق می کند. نیکوس کازانتساکیس نویسنده یونانی، آدمی بوده است شوخ و بذله گو و خوش طبع و خوش بیان. رومن رولان نویسنده فرانسوی آدمی بوده است خشک و جدی. آناتول فرانتس مردی بوده است شیرین زبان ولی همیشه در گفته هایش از نیش زدن و طنز و تمسخر دریغ نمی کرده است. نویسنده ای مانند سنت اگزوپری (نویسنده ی شازده کوچولو) طبعی حساس و شاعرانه داشته است و دیگری چنین خصوصیاتی نداشته است.

این ویژگی های روحی و فکری و ذوقی نویسندگان بی شک در نوشته های آنان بازتاب می یابد. و به عنوان مثال اگر شما به آثار نیکوس کازانتساکیس مانند "آزادی یا مرگ" یا "مسیح باز مصلوب" یا "زوربای یونانی" نگاه کنید پی می برید که شوخ طبعی و لوندی از سر تا پای کلمات او می ریزد.

بر عکس، اگر کتاب "مهاتما گاندی" اثر رومن رولان یا یکی دیگر از کارهای او را بخوانید، می بینید که آن بزرگوار اندک لحن شوخی و مسخرگی یا شیرین زبانی و طنز گویی در گفتار و قلمش نیست و عین مطلب مورد نظرش را خشک و بی پیرایه به روی کاغذ آورده است. یا اگر "جزیره پنگوئن ها"ی آناتول فرانس را بخوانید، می بینید که آن مرد چه اندازه طنز و تمسخر در گفتار و در نوشته هایش دارد.

مترجم موفق آن است که در ترجمه اش بتواند همان خصیصه های گفته شده مربوط به هر نویسنده را حفظ کند و لحن ترجمه اش در ترجمه اثری از مثلا آناتول فرانتس با مارسل پروست فرق داشته باشد.

مترجم ممکن است متن را فهمیده باشد، ولی لحن کلام را درنیافته باشد. ما در فارسی مثلی داریم که می گوییم بفرما و بنشین و بتمرگ هر سه به یک معنی است، ولی میان لحن کلام "بفرما" با لحن "بتمرگ" زمین تا آسمان فرق است. حال اگر مترجم محترم "بفرما" را "بنشین" یا "بتمرگ" یا برعکس، ترجمه کند، مفهوم متن را رسانده ولی لحن متن اصلی را مراعات نکرده است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۵۹
خاتون

زبان‌شناسی چیست؟

زبان‌شناسی می‌کوشد تا به پرسشهایی بنیادین همچون «زبان چیست؟» و «زبان چگونه عمل می‌کند؟» پاسخ گوید. برای نمونه، در اینکه «زبان آدمی با سامانه ارتباطی دیگر جانوران چه تفاوتی دارد؟»، «کودک چگونه سخن گفتن می‌آموزد؟»، «انسان چگونه می‌نویسد و از چه راهی زبان نانوشتاری را واکاوی (تحلیل) می‌کند؟»، «چرا زبانها دیگرگون می‌شوند؟» و جز اینها. کسی را که به بررسی‌های زبان‌شناختی می‌پردازد، زبان‌شناس می‌نامند. زبان‌شناس اگرچه باید آزمودگی گسترده‌ای در چندین گونه زبان داشته باشد، ولی، بایستگی و لزومی ندارد که به روانی به چندین زبان سخن بگوید. برای او مهم‌تر این است که بتواند پدیده‌های زبان‌شناختی را مانند سامانه واژه‌های یک زبان یا کارواژه‌های آن را کندوکاو نماید و بازبشکافد. او بیشتر یک مشاهده گر برون گرا و ورزیده‌است تا یک طرف گفتگو.دانش زبان‌شناسی شاخه‌های گوناگونی دارد. برخی از آنها از این قرارند: زبان‌شناسی سنجشی-تاریخی، دستور گشتاری، دستور زایشی، آواشناسی، معناشناسی و گونه‌شناسی زبان. عصب شناسی زبان و زبان شناسی بالینی نیز از شاخه‌های جدید زبان شناسی می‌باشند.

زبان شناسی یک علم اجتماعی است و زمینه های مشترکی با دیگر علوم اجتماعی مانند روان شناسی، انسان شناسی، جامعه شناسی و باستان شناسی دارد. این علم ممکن است بر رشته های دیگری از جمله انگلیسی، ارتباطات و علوم کامپیوتر اثرگذار باشد. زبان شناسی را می توان به عنوان یک علم شناختی (Cognitive Science) معرفی کرد. همزمان با علم روان شناسی، فلسفه و علوم کامپیوتر (هوش مصنوعی AI) زبان شناسی هم به طریقه عملکرد مغز انسان ها می پردازد.  در بخش های بعد با نام بردن و شرح اجمالی شاخه های مختلف زبان شناسی خواهیم پرداخت.


تاریخچه زبان شناسی:

دانش زبان‌شناسی با کتاب دستور سانسکریت نوشته پانینی هندی آغاز گشت. پانینی در سده پنجم پیش از زایش مسیح دستور زبان بسیار پیشرفته‌ای نوشت.نوام چامسکی از زبان‌شناسانی است که نظریاتش انقلابی در این رشته به وجود آوردند. او معتقد است اصول و خصوصیات زبان در انسان ذاتی و «به طور ارثی برنامه‌ریزی شده» اوست و محیط پیرامون کودک تنها نقش محرک را برای یادگیری زبان مادری ایفا می‌کند. کودک مجموعه محدودی از اطلاعات را از محیط زبانی خویش می‌گیرد و خود قادر است ترکیبات جدیدی بسازد. نظریه‌پردازان پیش‌تر معتقد بودند زبان مادری تنها از راه شنیدن گفتار اطرافیان و به صورت اکتسابی وارد مغز کودک می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۵۳
خاتون

مقدمه

زبان‌شناسی (به انگلیسی: Linguistics) علمی است که به مطالعه و بررسی روشمند زبان می‌پردازد. در واقع، زبان‌شناسی می‌کوشد تا به پرسش‌هایی بنیادین همچون «زبان چیست؟»، «زبان چگونه عمل می‌کند و از چه ساخت‌هایی تشکیل شده‌است؟»، «انسان‌ها چگونه با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند؟»، «زبان آدمی با سامانه ارتباطی دیگر جانوران چه تفاوتی دارد؟»، «کودک چگونه سخن گفتن می‌آموزد؟»، «زبان بشر چگونه تکامل یافته‌است؟»، «زبان‌ها چه قرابتی با یکدیگر دارند؟»، «ویژگی‌های مشترک زبان‌های جهان کدامند؟»، «انسان چگونه می‌نویسد و از چه راهی زبان نانوشتاری را واکاوی (تحلیل) می‌کند؟»، «چرا زبانها دگرگون می‌شوند؟» و ... پاسخ گوید.

زبان‌شناسی به مفهوم جدید آن، علمی نسبتاً نوپا بوده که قدمتی تقریبا یک صد ساله دارد، اما مطالعات تخصصی درباره زبان به چند قرن پیش از میلاد بازمی‌گردد، یعنی زمانی که پانینی قواعدی برای زبان سانسکریت تدوین کرد. در زبان‌شناسی، ابعاد مختلف زبان در قالب حوزه‌های صرف، نحو، آواشناسی، واج‌شناسی، معناشناسی، کاربردشناسی، تحلیل گفتمان،زبان‌شناسی تاریخی-تطبیقی، رده‌شناسی و نیز حوزه‌های بینارشته‌ای مانند جامعه‌شناسی زبان، روانشناسی زبان، عصب‌شناسی زبان، زبان‌شناسی قضایی، زبان‌شناسی بالینی و زبان و منطق بررسی می‌شوند. از آنجا که زبان یک پدیده پیچیدهٔ انسانی و اجتماعی‌ست، برای مطالعهٔ جامع و دقیق آن، بهره‌گیری از علوم مرتبط دیگر الزامی به نظر می‌رسد. در واقع، مطالعهٔ فراگیر زبان، رویکردی چندبعدی را می‌طلبد. بنابراین، زبان‌شناسی علاوه بر مطالعه جنبه‌های توصیفی و نظری زبان به ابعاد کاربردشناختی، روان‌شناختی، مردم‌شناختی، اجتماعی، هنری، ادبی، فلسفی و نشانه‌شناختی زبان توجه می‌کند. به عبارتی می توان گفت زبان‌شناسی معاصر، حوزه‌های مطالعاتی بسیار گسترده‌ای را شامل می‌شود که توجه دانش پژوهان و دانشمندان گوناگونی را با ذائقه‌های علمی متنوعی به خود جلب نموده‌است. در همین راستا، مطالعاتی مانند رابطه و تعامل بین زبان و ذهن، زبان و شناخت، زبان و رویکردهای فلسفی، زبان و قوه تعقل، زبان و منطق، دانش ذاتی، یادگیری زبان اول، کاربرد زبان و محیط زیست، زبان و قانون، زبان و هوش مصنوعی، زبان و فرهنگ، زبان و جامعه، زبان و تکامل انسان، زبان و سیاست، زبان و تفکر و دیگر نشانه‌های ارتباطی می‌توانند زیر مجموعه‌های رشتهٔ زبان‌شناسی تلقی شوند.

کسی را که به بررسی‌های زبان‌شناختی می‌پردازد، «زبان‌شناس» می‌نامند. برخلاف تصور عمومی، لزومی ندارد زبان‌شناس به چندین زبان تسلط داشته باشد. مهم آن است که بتواند پدیده‌های زبان‌شناختی همچون واژه، هجا، گروه نحوی و معنا را کندوکاو نماید و بازبشکافد. نکته دیگر آنکه کار زبان‌شناس همچون سایر کسانی که با علم سروکار دارند، تجویز نیست، بلکه توصیف است. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۵۳
خاتون