محمود اعتمادزاده (به آذین) از جمله مترجمانی بود که در ابعاد مختلف هنری ادبی دست به قلم بود؛ از جلمه رمان، نمایشنامه، مستندنگاری، وقایع نگاری و... .
محمود اعتمادزاده (به آذین) از جمله مترجمانی بود که در ابعاد مختلف هنری ادبی دست به قلم بود؛ از جلمه رمان، نمایشنامه، مستندنگاری، وقایع نگاری و... .
بهمن شعلهور، شاعر، نویسنده و مترجم، متولد 1319 در تهران. وی که در خانوادهای فرهنگی رشد یافته است، فارغالتحصیل رشته پزشکی است. مدتی به عنوان دبیر پیمان سنتو در ترکیه شاغل بود. در اوان جوانی دست به ترجمه آثار مهمی چون «سرزمین هرز» تی. اس. الیوت زد و نام خود را به عنوان مترجمی تاثیرگذار در جامعهی ادبی ایران مطرح کرد. اما اوج فعالیت ادبی انتشار رمان «سفر شب» بود که حواشی سیاسی ناشی از نشر آن موجب شد که از ایران مهاجرت کند. شعلهور آثار مهمی به زبانهای مختلف دنیا (در زمینههایی چون ادبیات داستانی، شعر، فلسفه، روانشناسی و...) تالیف و ترجمه نموده است. همین امر موجب شد که سوالاتی را درباره ترجمهی شعر با ایشان در میان بگذاریم و قدری روند این شاخه از ترجمه را در ایران آسیبشناسی کنیم. قرارمان بود که این گفتوگو مفصلتر و جامعتر از اینها باشد، اما متاسفانه به دلیل مشکلی که برای ایشان پیش آمد، فرصت پاسخگویی به چند سوال ما را نیافتند و باقی را نیز عمدتا به اختصار پاسخ گفتند.
س: آقای شعلهور! به نظر میرسد روند ترجمهی شعر و ادبیات داستانی در ایران همواره تابعی از شرایط سیاسی و اجتماعی موجود در کشورمان بوده است. یعنی ـ برای مثال ـ هنگامی که تفکر چپ در ایران طیف وسیعتری را زیر پر و بال گرفته بود، آثار نویسندگان شوروی و بلوک شرق؛ و یا آثار همراستا با آن تفکر سیاسی بیشتر ترجمه شده است و یا همزمان با طرح اندیشه ی عرفانی شرق دور، نگاه ها معطوف به ادبیات چین و ژاپن شده است و ... شما به شخصه این روند را تا چه حد طبیعی میدانید و اهمیت جنبش ترجمه ایران را در چه میبینید؟
برخی مترجمان به جهت مهارتی که در ترجمه و انتخاب آثار داشته اند، اعتماد خواننده فارسی زبان را به خود جلب کرده اند، چنانچه کافی است نام آنها به عنوان مترجم روی کتابی باشد؛ با این «برندهای ترجمه» آشنا شوید...
*****
محمد قاضی
«دن کیشوت» را به نام نویسنده نام آشنای اسپانیایی، «سروانتس» می شناسند، اما در ایران نام او را به تنهایی نمی برند بلکه می گویند «دن کیشوت» قاضی. یعنی چنانچه می خواهید ترجمه «دن کیشوت» را بخوانید، ترجمه محمد قاضی را بخوانید. پس از او برخی مترجمان دیگر نیز سراغ این رمان رفتند اما هیچ کدام نتوانستند در زبان آوری، ذوق و بلاغت، به پایه قاضی برسند.