ـ
در کشورهایی که قانون کپیرایت در آنها به درستی اجرا میشود، اگر فردی بخواهد یک کتاب خارجی را ترجمه کند، ابتدا با یک ناشر (محلی) صحبت میکند؛ سپس آن ناشر، با ناشر آن کتاب (خارجی)، وارد مذاکره میشود و روی قیمت، تیراژ کتاب و مسائل دیگر به توافق میرسند و بعد از آن است که مترجم شروع به ترجمه کتاب میکند. به عبارت دیگر، ابتدا از ناشر اجازه میگیرند و بعد از پرداخت حق امتیاز کتاب، کار شروع میشود.
اما در ایران، در بیشتر موارد، اجازهای از ناشر گرفته نمیشود و ناشر آن کتاب، حتی روحش هم از ترجمه کتابش، خبر ندارد. در این حالت، اگر نویسنده کتاب، مترجم و یا ناشر ایرانی یا خارجی، سرشناس نباشند، در بیشتر مواقع، خبر آن به گوش نویسنده و یا ناشر خارجی نمیرسد؛ اما اگر یک یا چند مورد از این موارد، شناختهشده باشند، به لطف اینترنت، نویسنده و ناشر خارجی، باخبر میشوند و اینجاست که پروندهمان در نقض قانون کپیرایت سنگینتر میشود. درست است که به دلیل امضا نکردن پیماننامه بِرن از طرف ایران، نویسنده و ناشر نمیتوانند مترجم و ناشر ایرانی را تحت پیگرد قانونی قرار دهند، اما قبول کنیم این کار، وجهه بینالمللی ایران را در عرصه فرهنگ، تضعیف میکند.