واژه‌گاه

درباره زبان و ترجمه

واژه‌گاه

درباره زبان و ترجمه

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ترجمه» ثبت شده است


مژده دقیقی

دقیقی پایبندی به چارچوب تعریف شده زبان فارسی را لازم دانست و اظهار کرد: گرچه همواره به زبان فارسی پایبند بوده و درست و غلط را در ترجمه رعایت کرده‌ام، اما همیشه در کارم به خود اجازه نوآوری می‌دهم زیرا معتقدم همه متن‌ها را نمی‌توان با یک لحن و زبان ترجمه کرد و سبک و لحن نویسنده باید به مخاطب منتقل شود. 


مترجم رمان «ظلمت در نیمروز» اثر آرتور کوستلر ترجمه ادبی خوب را متنی دانست که از امکانات زبان فارسی به بهترین نحو آن استفاده کند و چارچوبی خشک را در نظر نگیرد. وی در پاسخ به این سوال که «مترجم چقدر باید سعی ‌کند فارسی‌نویسی را در ترجمه رعایت کند؟» گفت: برای من طبیعی بودن زبان در ترجمه بسیار اهمیت دارد. خواننده نباید موقع خواندن متن مرتب مکث کند. نه سره‌نویسی افراطی را می‌پسندم، نه تغییرات فراوان را در ترجمه. در متن اگر لازم باشد واحدهای مختلف را هم به واحدهای آشنا برای مخاطب فارسی‌زبان تبدیل می‌کنم، به شرطی که این تغییر ضرورت داشته باشد و متن را برای خواننده فارسی‌زبان قابل‌فهم‌تر و ملموس‌تر کند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۳ ، ۲۰:۰۹
خاتون

فرزانه فرح زاد (عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی)


آن‌ چه‌ امروز به‌ آن‌ ترجمه‌شناسی‌ یا مطالعات‌ ترجمه‌ می‌گوییم‌، رشته‌ای‌ است‌ که‌ عمدتاً از 1950 آغاز شد. تا قبل‌ از جنگ‌ جهانی‌ اول‌، ترجمه‌ موضوع‌های‌ گوناگون‌ در انحصار گروههای‌ خاصی‌ بود. مثلاً ترجمه‌ انجیل‌ به‌ دست‌ کشیش‌ها صورت‌ می‌گرفت‌ و ترجمه‌ شعر به‌ دست‌ شعرا. مترجمان‌ برای‌ آن‌ که‌ ترجمه‌ کنند، می‌بایست‌ در حوزه‌ متنِ مورد نظر متبحر باشند. بعد از جنگ‌های‌ جهانی‌ اول‌ و دوم‌، با گسترش‌ ارتباطات‌، نیاز به‌ ترجمه‌ در حوزه‌هایی‌ غیر از ادبیات‌ و متون‌ مذهبی‌ بیشتر شد. پس‌ کسانی‌ به‌ نام‌ مترجم‌ برای‌ ترجمه‌ اخبار، گزارش‌های‌ علمی‌ و فنی‌ و اسناد گوناگون‌ استخدام‌ شدند و ترجمه‌ به‌ صورت‌ شغل‌ درآمد. از 1950 پروژه‌های‌ ترجمه‌ ماشینی‌ آغاز شد و سه‌ گروه‌ متخصص‌ در آن‌ها به‌ کار گمارده‌ شدند: زبان‌شناسان‌، ریاضیدانان‌ و متخصصان‌ منطق‌. عدم‌ حضور مترجمان‌ در این‌ گروهها دو علت‌ داشت‌. اول‌ آن‌ که‌ زبان‌شناسی نوین‌ ترجمه‌ را یکی‌ از زیرشاخه‌های‌ زبان‌شناسی‌ کاربردی‌ به‌ حساب‌ می‌آورد، که‌ خود شاخه‌ای‌ از زبان‌شناسی عمومی‌ محسوب‌ می‌شد. علت‌ دوم‌ وجود این‌ باور بود که‌ ترجمه‌ با زبان‌ سروکار دارد، پس‌ مطالعه‌ آن‌ کار زبان‌شناس‌ است‌، نه‌ مترجم‌. این‌ نگاه‌ موجب‌ شد «ترجمه‌» به‌ صورت‌ رشته‌ای‌ دانشگاهی‌ در دپارتمان‌های‌ زبان‌شناسی‌ کاربردی‌ مطالعه‌ و تدریس‌ شود. از آن‌ پس‌ ارتباط‌ ناگسستنی ترجمه‌ با زبان‌شناسی‌ آغاز شد. آن‌ چه‌ در اینجا می‌آید مرور کوتاهی‌ است‌ از این‌ ارتباط‌. در دهه‌ 60 اروپا شاهد نخستین‌ کتاب‌ نظریه‌ ترجمه‌ بود، کتابی‌ به‌ قلم‌ کتفورد ، با عنوان‌ یک‌ نظریه‌ ترجمه‌ از دیدگاه‌ زبان‌شناسی‌ . کتفورد یکی‌ از شاگردان‌ هلیدی‌، و پیرو مکتب‌ دستور سیستمیک‌ بود. او با دقتی‌ کم‌نظیر و بی‌سابقه‌ به‌ توصیف‌ انواع‌ و سطوح‌ گوناگون‌ ترجمه‌ پرداخت‌ و در این‌ راه‌ از اصطلاحات‌ و مفاهیمی‌ که‌ در دستور سیستمیک‌ مطرح‌ شده‌ بود یاری‌ جست‌، و در مواردی‌ هم‌ اصطلاحاتی‌ وضع‌ کرد. کتفورد همچنین‌ در بعضی‌ موارد برای‌ بعضی‌ اصطلاحات‌ متداول‌ و قدیمی‌ تعریف‌ تازه‌ای‌ منطبق‌ با دستور سیستمیک‌ قائل‌ شد. مثلاً ترجمه‌ آزاد که‌ معمولاً به‌ ترجمه‌ای‌ اطلاق‌ می‌شود که‌ از لحاظ‌ معنا و مفهوم‌ چندان‌ به‌ متن‌ مبدأ مقید و وفادار نیست‌، در نظریه‌ کتفورد به‌ معنای‌ ترجمه‌ای‌ است‌ که‌ مقید به‌ مرتبه‌ دستوری‌ نیست‌، یعنی‌ اگر کلمه‌ به‌ عبارت‌ ترجمه‌ شود، یا عبارت‌ به‌ جمله‌ ترجمه‌ شود، مرتبه‌ دستوری‌ رعایت‌ نشده‌ و از نظر کتفورد چنین‌ ترجمه‌ای‌ «آزاد» است‌. او در این‌ تعریف‌ به‌ معنا نمی‌پردازد. در سراسر کتابش‌ هم‌ حرف‌ بسیار کمی‌ در مورد معنا می‌زند، و در عوض‌ به‌ تجزیه‌ و تحلیل‌ فرم‌ بسیار می‌پردازد. علت‌ آن‌ است‌ که‌ نظریه‌ او در واقع‌ برای‌ ترجمه‌ ماشینی‌ طراحی‌ شده‌، و چون‌ ماشین‌ معنا را نمی‌فهمد، پس‌ او می‌کوشد فرم‌ را تا جای‌ ممکن‌ تحلیل‌ کند، با این‌ فرض‌ که‌ با تحلیل‌ دقیق‌ فرم‌ لاجرم‌ معنا هم‌ به‌ دست‌ می‌آید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۳۷
خاتون

در نگاه نخست فلسفه زبان هیچ رابطه مستقیمی با ترجمه ندارد و بیشتر در پی پرسش از اهمیت وجودی زبان برای انسان است. در یونان باستان هرمنوتیک به مثابه هنر تأویل و تفسیر متون تنها به حوزه مسائل مذهبی می پرداخت که در آن اراده ای مقتدر، امور تعیین کننده را برای مخاطب مشخص می کرد. حتی با اینکه فرم های اصلی ای که بعدها هرمنوتیک در قالب آنها آموزش داده می شد، لزوما تفیسر متون حقوقی، مذهبی، و کلاسیک به مفهوم اصولی و اولیه کلمه هرمنوتیک را نیز در برمی گرفت، اما دیگر هیچ اثری از این تعریف در عرصه نظریه های علمی باقی نیست. شلایرماخر از هرمنوتیک به عنوان دانش کلی و هنرگونه فهم یاد می کرد و پس از او دیلتای از آن به عنوان پایه روش شناختی علوم انسانی تعبیر کرد.

متن کامل مقاله را دریافت کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۲۷
خاتون

مقاله چرا ترجمه مهم است؟

نوشته: ادیت گراسمن

ترجمه: مژده دقیقی


من گمان می کنم که مترجم های جدی و حرفه ای، غالباً در خلوت، خودشان را ـ ببخشید، می خواستم بگویم خودمان را ـ نویسنده می دانند؛ مهم نیست که وقتی درباره کارمان فکر میکنیم، چه چیز دیگری ممکن است به ذهنمان خطور کند، و، علاوه بر این، گمان می کنم که حق با ماست. آیا این تصور صرف، گستاخی ِ نسنجیده ای از ناحیه «نویسنده» ماست؟ ما مترجمان ادبی دقیقاً چه میکنیم که مؤید این نظر باشد که مفهوم واقعاً شامل ما می شود؟ مگر ما صرفاً کنیزکان و غلامان فروتن و گمنام ادبیات و خادمان حق شناس و همیشه چاپلوسِ صنعت نشر نیستیم؟ «نه» مؤثرترین و در عین حال مؤدبانه ترین کلمه ای است که در پاسخ به این پرسش به ذهنم می رسد، زیرا ابتدایی ترین توصیف کار مترجمان این است که ما اثری ادبی را که در زبان الف تألیف شده در زبان ب مینویسیم  یا شاید بازنویسی می کنیم  به این امید که خوانندگان زبان دوم  منظورم، البته، خوانندگان ترجمه است، متن را، به لحاظ احساسی و هنری، به گونه ای درک کنند که همانند و هم ترازِ تجربه زیبا شناختی خوانندگان نخستِ آن باشد. این آرزوی بزرگ مترجم است. ترجمه های خوب به این آرزو نزدیک می شوند. ترجمه های بد هرگز از خط شروع جلوتر نمی روند.


مقاله کامل را اینجا بخوانید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۰۰
خاتون

از نظر همه اهل فن، ترجمه خوب و موفق ادبی آن ترجمه ای است که بتواند به پرسش های هفتگانه زیر پاسخ مثبت بدهد:

 

۱- آیا ترجمه، مفهوم متن اصلی را رسانده است؟

پاسخ درست به این پرسش در درجه نخست بستگی به این دارد که مترجم نه تنها به زبان خود از دید ادبی وارد باشد تا بتواند مفهومی را که از متن خارجی گرفته است به طرز درستی به زبان خود بیان کند، بلکه باید چه با معلومات اکتسابی خود در تحصیل زبانی که از آن ترجمه می کند و چه از راه کمک گرفتن از کتاب های فرهنگ، مفهوم درست متن را دریابد.

به عنوان مثال درست است که واژه "گره ناد" در زبان فرانسه به معنی انار و "گره نادیه" به معنی درخت انار است، ولی اولی به معنی نارنجک و دومی به معنی نارنجک انداز هم هست و مترجمی جمله ای فرانسوی را چنین ترجمه کرده بود: «دو درخت انار در راه فرانسه خشک می شدند» و حال آن که منظور نویسنده این بود: «دو نارنجک انداز به فرانسه برمی گشتند». اشتباه گرفتن نارنجک انداز با درخت انار باز محملی دارد، ولی روشن نیست چرا مترجم فعل فرانسوی "برگشتن" را به "خشک شدن" ترجمه کرده است؟ لابد فکر کرده بوده که درخت که نمی تواند برگردد، پس منظور از برگشتن درخت، خشک شدن آن است. دیگر فکر نکرده بود که در راه فرانسه درخت اناری وجود ندارد.

 

۲- آیا لحن نویسنده حفظ شده است؟

نویسندگان همه مثل هم نیستند و سبک نگارش و زبان ایشان به تناسب ویژگی های روحی و فکری و اخلاقی شان با هم فرق می کند. نیکوس کازانتساکیس نویسنده یونانی، آدمی بوده است شوخ و بذله گو و خوش طبع و خوش بیان. رومن رولان نویسنده فرانسوی آدمی بوده است خشک و جدی. آناتول فرانتس مردی بوده است شیرین زبان ولی همیشه در گفته هایش از نیش زدن و طنز و تمسخر دریغ نمی کرده است. نویسنده ای مانند سنت اگزوپری (نویسنده ی شازده کوچولو) طبعی حساس و شاعرانه داشته است و دیگری چنین خصوصیاتی نداشته است.

این ویژگی های روحی و فکری و ذوقی نویسندگان بی شک در نوشته های آنان بازتاب می یابد. و به عنوان مثال اگر شما به آثار نیکوس کازانتساکیس مانند "آزادی یا مرگ" یا "مسیح باز مصلوب" یا "زوربای یونانی" نگاه کنید پی می برید که شوخ طبعی و لوندی از سر تا پای کلمات او می ریزد.

بر عکس، اگر کتاب "مهاتما گاندی" اثر رومن رولان یا یکی دیگر از کارهای او را بخوانید، می بینید که آن بزرگوار اندک لحن شوخی و مسخرگی یا شیرین زبانی و طنز گویی در گفتار و قلمش نیست و عین مطلب مورد نظرش را خشک و بی پیرایه به روی کاغذ آورده است. یا اگر "جزیره پنگوئن ها"ی آناتول فرانس را بخوانید، می بینید که آن مرد چه اندازه طنز و تمسخر در گفتار و در نوشته هایش دارد.

مترجم موفق آن است که در ترجمه اش بتواند همان خصیصه های گفته شده مربوط به هر نویسنده را حفظ کند و لحن ترجمه اش در ترجمه اثری از مثلا آناتول فرانتس با مارسل پروست فرق داشته باشد.

مترجم ممکن است متن را فهمیده باشد، ولی لحن کلام را درنیافته باشد. ما در فارسی مثلی داریم که می گوییم بفرما و بنشین و بتمرگ هر سه به یک معنی است، ولی میان لحن کلام "بفرما" با لحن "بتمرگ" زمین تا آسمان فرق است. حال اگر مترجم محترم "بفرما" را "بنشین" یا "بتمرگ" یا برعکس، ترجمه کند، مفهوم متن را رسانده ولی لحن متن اصلی را مراعات نکرده است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۵۹
خاتون